آنچه این اثر را از سایر آثار مارکز متمایز میسازد، محل وقوع حوادث و فضای داستانهاست. به این معنی که داستانهای این مجموعه، بدبیاریهای مردمان آمریکای لاتین در مکانهایی دور دست و در اروپا را تصویر میکند و نویسنده با الهام از حرفهی روزنامهنگاری که اهمیت بسیاری برای آن قایل است با گذری از نئورئالیسم به رئالیسم جادویی، خاطرات اعجابآور خود را به رشتهی تحریر میکشد. وجود شخصیتهایی چون پابلو نرودا، چزاره زاواتینی و دیگران در متن داستانها مؤید این مساله است.
برخی از داستانهای این کتاب، پیش از این با عنوان «سفر به خیر آقای رئیس جمهور و بیست و یک داستان دیگر» به چاپ رسیده اینک همراه با داستان «قدیس» سیزده داستان کوتاه را شامل میشود. «قدیس مارگاریتو» در این داستان، بیست و دو سال است که سعی میکند تا قدیس بودن فرزندش را به اقبات برساند، اما...دیگر داستانهای «مارکز» در این مجموعه عبارتاند از: «سفر به خیر، آقای رئیس جمهور»، «زیبای خفته، در هواپیما»، «نور، مثل آب است»، «باد شمال»، «وحشت ماه اوت»، «ماریا پراسرس»، «حرفه من، خواب دیدن است»، «فقط برای تلفن زدن آمدهام»، «هفده انگلیسی مسموم»، «تابستان خوش خانم فوربس» و «لکههای خون بر روی برف».
موضوع(ها):
داستانهای کلمبیایی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه