یک دسته فیل به آبگیر (دارایی مشترک جانوران داستان) میآیند و تمام آبها را مینوشند. جانوران صحرا برای ادامهی زندگی، به تکاپو برای یافتن «آب» که همان نماد زندگی باشد مییافتند. راه چاره نمیدانند، یک غاز پیر را به عنوان پیشوا برمیگزینند، تا آنها را به آب برساند. «پیشوا» شرط میکند که جانوران دست از رفتار و سنتهای پیشین خود بردارند، و گوشبهفرمان غاز پیر باشند. هرچه دارند به او بدهند تا آنها را به سوی آب راهنما باشد. پس از راه رفتن در کویر بی آب و علف، جانوران چگونه بودنِ خود را فراموش میکنند. «نیما» چون استادان نگارگری، بحران را در میانهی داستان به اوج میرساند و با گرهگشایی، آن را به پایان میبرد.
موضوع(ها):
داستانهای کودکان و نوجوانان
ارسال دیدگاه