نمایشنامهی "اتاق" دارای شش شخصیت برت هاد، رز هاد، آقای کید، آقای ساندز، خانم ساندز، و ریلی است. برتهاد و رزهاد به تازگی اتاقی را از آقای کید اجاره کرده و در آن ساکن شدهاند. "رز" از این موضوع که در این زمستان سرد، صاحب اتاقی گرم و بدون رطوبت هستند بسیار خوشحال است و در در بین صحبتهایش دایم به آن اشاره دارد. برت در یک غروب سرد و یخبندان تصمیم دارد با وانتش به جایی برود و همسرش برای چندمینبار به او تاکید میکند که مراقب باشد و با احتیاط براند. پس از رفتن برت زن و مردی که دنبال اتاق خالی در آن ساختمان میگردند، وارد اتاق رز شده و دقایقی را به پرحرفی با او گذرانده و پس از گرم کردن خویش آنجا را ترک میکند. رز هنوز آرامش نیافته که این بار آقای کید، صاحبخانه، وارد میشود و از او میخواهد مرد نابینایی را بپذیرد که چند روز است در زیرزمین در این انتظار به سر میبرد تا برت هاد از خانه خارج شود تا او بتواند با رز هاد ملاقات داشته باشد. هرچقدر رز امتناع میکند و میگوید که شخصی را با این نشانیها و به نام "ریلی" نمیشناسد، صاحبخانه قبول نکرده و مرد را به اتاق وی راهنمایی میکند. زن از صحبتهای ریلی چیزی دستگیرش نمیشود و دایم از وی میخواهد تا خانهاش را ترک کند. در همین هنگام برت وارد شده و گویا ریلی را شناخته، به سمت وی حمله کرده و شروع به زدن وی میکند. رز با دست جلوی چشمان خویش را گرفته و فریاد میزند که قادر به دیدن نیست. کتاب حاضر علاوه بر این نمایشنامه، دربردارندهی متن دیگری با عنوان "بالابر غذا" است.
ارسال دیدگاه