موضوع(ها):
داستانهای ایتالیایی - قرن 20م.
"بائو دولینو"، روستازادهای اهل شمال ایتالیا، استعداد فطری بینظیری در آموختن زبانهای مختلف و دروغگفتن دارد. او در کودکی به یک سرکردهی نظامی در بیشهها برمیخورد و او را با هوش و درایت خویش، تحت تاثیر قرار میدهد. سرکردهی نظامی که امپراتور "فردریک بارباروسا" است، بائو دولینو را به فرزندی میپذیرد و او را به دانشگاه میفرستد و آنجاست که بائو دولینو گروهی از دوستان بیباک و ماجراجو را گرد میآورد. این گروه سرخوش از رویا، با اسطورههای خویشساخته، عازم جستوجوی کشیش یوحنا میشود؛ پادشاه و روحانی افسانهای که بر قلمرویی پهناور در شرق حکومت میکند و نیز عازم سرزمین وهمگونه با موجوداتی که چشمشان بر شانهها و دهانشان بر شکمهاست؛ سرزمین خواجهها، تکشاخها و دوشیزههای دلربا است.
ارسال دیدگاه