نام اصلی این کتاب «چگونه اقتصاد رشد میکند و چگونه رو به تزلزل میرود؟»How an Economy Grows and Why It Crashes بوده که به فارسی «دید اقتصادی» ترجمه شده است. بر خلاف عنوان کتاب که ما را با این تصور روبرو میکند که با یک منبع آکادمیک در حوزه اقتصادی روبرو هستیم، داستانی ساده که جریانات اقتصادی یک جزیره را روایت میکند، محور اصلی کتاب است.
پیتر دیوید شیف یک بروکر سرمایهگذار، کارآفرین، نویسنده، نظریهپرداز و مفسر اقتصادی در آمریکا است، او اقتصاد را در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به صورت آکادمیک خوانده و مؤسس بنگاه معاملاتی فلزات گرانبها در منهتن است. وی همواره بر این باور است، تئوریهای دانشگاهی و منابع پیچیده در حوزه اقتصادی نمیتواند برای عامه مردم و حتی دانشجویان رشته اقتصاد مفید باشد، شیف در مصاحبهای در سال 2006 گفت: «اقتصاد در بسیاری از جوامع از جمله ایالات متحده آمریکا مانند دنیای کشتی تایتانیک است و من در اینجا قایقرانی هستم که تلاش میکنم با قایق کوچکم، مردم را از کشتی به بیرون هدایت کنم.»
پیتر شف یکی از معدود کسانی است که مفاهیم پیچیده و بعضاً کسالتآور دنیای اقتصاد را با مضامین جهان قصه و استعاره پیونده زده و آن را برای افرادی که ممکن است با علم اقتصاد بیگانه باشند، جذاب ساخته است. محور داستانی این کتاب، جزیره کوچکی را روایت میکند که ساکنان آن بهتدریج از نظر اقتصادی بالنده میشوند و خواننده گام به گام میآموزد که رشد اقتصادی در یک جامعه چگونه انجام میگیرد.
اکثر افراد با مفهوم «مصرف «و در مقیاس کمتر «پسانداز» آشنا هستند، اما مفاهیمی مانند «سوددهی و بهرهوری»، «وام»، تورم و «اعتبار» در نهایت به صورت تئوریهای اقتصادی در سطح آکادمیک مطرح میشوند و اکثر مردم نمیتوانند رابطه ملموس و قابل درکی با آن برقرار کنند. در داستان به ظاهر ساده این کتاب، «پیتر شیف «و همتای اقتصاددان او «اندرو جی شیف» این مفاهیم را از سطح دانشگاهی به زندگی روزمره افراد آورده و نشان میدهند که چگونه با تولید و تفکر اقتصادی و نه با مصرفگرایی، رشد اقتصادی امکانپذیر میشود.
هر کدام از این داستانها، به نقش تأثیرگذار یک فرد خلاق و کارآفرین در هر مرحله از رشد اقتصادی پیوند میخورد و نشان میدهد که چگونه جهش اقتصادی و دستاوردهای آن به حضور افرادی که از همرنگیها فاصله گرفته و خلاق و تکرو هستند بستگی دارد. نویسنده با طنازی و استفاده از حس شوخطبعی و اشاره به نقاط ضعف افراد از جمله لذت بردن از خرید کردن، مصرفگرایی و سو استفاده صاحبان قدرت در اقتصاد از این ویژگیهای شخصیتی اشاره کرده و برای نمونه نشان میدهد که چگونه حتی در زمان مواجهه با تورم و افزایش قیمتها، شاهد بالا رفتن انگیزه مردم برای خرید هستیم در حالی که باید تقاضا کم شود تا قیمتها شکسته شوند. و همچنین به فریبکاریهای اقتصادی مانند بالا رفتن نرخ سود بانکها در دوره افت خزانه بانکی و رابطه معکوس میان بالا رفتن بهره سود بانکی و پایین آمدن سطح مالی اقتصادی اشاره میکند و واکنشهای نادرست مردم را با پایین بودن سواد اقتصادی و کجفهمیهای آنها در حوزه اقتصاد مرتبط میداند.
استفاده از فن داستانگویی و به کار بردن استعاره ماهی به جای پول و همچنین سادهسازی بیش از اندازه مفاهیم پیچیده، از انتقادهایی است که به این اثر وارد است. برخی از منتقدین اقتصادی معتقدند، مطالعه و کاربردی کردن این داستان میتواند اصل واقعیت را خدشهدار کند و میان مردم و حقیقت موجود فاصله بیندازد. از سوی دیگر این موضوع که به خواننده توصیه میشود که میتوان باسواد اقتصادی در برابر غولهای باهوش حوزه اقتصاد و سیاستهای کلانشان ایستاد و آنها را به چالش کشید، مسئله بحثبرانگیزی است که از دیدگاه منتقدین کتاب «دید اقتصادی» جای تأمل و نقد دارد.
مریم بهریان (دانشجوی دکترای روانشناسی)
ارسال دیدگاه