شاید عمیق ترین و فراگیرترین کتابی که در مورد "معنا" به خصوص "معنای زندگی" خوانده ام این اثر از "تری ایگلتون" باشد. "ایگلتون" یکی از بزرگترین متفکران معاصر میباشد که در این کتاب به مسئله معنای زندگی از دیدگاه های مختلف پرداخته و در نهایت نیز تفسیر و تحلیل خودش را از آن ارائه داده است.
وی ابتدا پرسش هایی را در مورد "معنای زندگی" مطرح می کند:
آیا زندگی معنای ذاتی دارد یا این که این ما هستیم که به آن معنا می دهیم؟
آیا معنای زندگی در غفلت ما از معنای بنیادی آن است؟ درست همان طور که نشمردن تعداد کلماتی که در سخنرانی ادا میکنیم و به ما کمک می کند که سخنرانی را به انجام برسانیم.
یا این دیدگاه نیچه در کتاب "زایش تراژدی" درست است که معنای زندگی وحشتناک تر از آن است که ما بتوانیم با آن رو به رو شویم و ...
و در ادامه این پرسش ها به نظریه های مختلفی که در این راستا وجود دارد میپردازد:
دیدگاه کسانی که از "ساحت زبانی" به مسئله معنا مینگرند و اصولا معنای اشیاء و به دنبال آن معنای زندگی را نتیجه گفتگو های زبانی در مورد آن ها میدانند.
یا کسانی که "ذات جستجوی معنا برای زندگی" را معنای زندگی میدانند و ...
همچنین از فرهنگ های پیشامدرن تا نظریه پردازان پسامدرن و رابطه آن ها با معنای زندگی میگوید:
در دورانی که چیزهایی که در گذشته (دوران پیشامدرن) به زندگی ما معنا می دادند دیگر جایگاه خود را از دست داده اند و "بُعد نمادین" زندگی انسان به حاشیه رانده شده است که عبارتند از: "دین، مناسبات جنسی و فرهنگ" که از حوزه عمومی وارد حوزه خصوصی شدند و سپس دوباره و به نحوی دیگر توسط نظام سرمایه داری به عرصه برگشتند گرفته تا دیدگاه "پسامدرن ها" که داشتن یک معنای واحد برای زندگی را مردود می دانند و معتقدند زندگی می تواند معناهای مختلفی داشته باشد و اصولا دیگر چیزی به نام انسانیت یا زندگی انسانی وجود ندارد، آنچه وجود دارد صرفا تفاوت ها، فرهنگ های خاص و موقعیت های محلی است. که البته "ایگلتون" همه این تفسیرها را به چالش می کشد .
اما از دیدگاه خود "تری ایگلتون" معنای زندگی راه حلی برای یک مسئله نیست، بلکه زیستن به شیوه ای معین است. این پرسش ماوراءالطبیعی نیست، بلکه اخلاقی است. چیزی جدا از زندگی نیست، بلکه چیزی است که زیستن را به امری ارزشمند بدل می کند. به این تعبیر معنای زندگی "خود زندگی" است که به شیوه ای معین به آن نگریسته می شود. سوداگران معنای زندگی عموما در مقابل چنین ادعایی احساس دلسردی می کنند، زیرا به اندازه ی کافی رازآمیز و شاهانه به نظر نمیرسد.
و در پایان نقل قولی از "ویتگنشتاین" که در کتاب آمده است:
"اگر چیزی به نام زندگی جاودانی وجود داشته باشد، باید همین جا و هم اکنون باشد. این لحظه حاضر است، که تجسمی از جاودانگی است، نه زنجیره بی پایان این قبیل لحظه ها."
علی محمدی (دانشجوی دکترای روان شناسی)
ارسال دیدگاه