مارشال هاوارد برمن (۲۰۱۳-۱۹۴۰) فیلسوف آمریکایی و استاد فلسفهٔ سیاسی در کالج شهر نیویورک و استاد مطالعات شهری و فلسفهٔ سیاسی در دانشگاه نیویورک بود.
«تجربه مدرنیته» روایتی مهیج و جذاب دارد از برخی از برجستهترین آثار فرهنگی و ادبی مدرنیسم، و نیز قرائتی است از مؤلفههای مدرنیزاسیون، از جمله سازههای شهری، از پاریس و پترزبورگ گرفته تا زادگاه برمن، نیویورک.
برمن در مقدمه كتاب خود از زبان ماركس، مدرنيسم را زيستن در جهاني مي داند كه در آن هر چه سخت و استوار است دود مي شود و به هوا مي رود. وي براي پي بردن به علل ناكامي مدرنيست هاي بزرگ قرن، سعي در تبيين و تجزيه و تحليل اين تجربه (تجربه مدرنيته) دارد وی ضمن برشمردن ویژگیهای دنیای مدرن، مدرن بودن را «زیستنِ یک زندگیِ سرشار از معما و تناقض میداند؛ مدرن بودن را اسیر شدن در چنگ سازمانهای بوروکراتیکِ عظیمی که قادر به کنترل و غالباً قادر به تخریب همه اجتماعات، ارزشها و جانها هستند میداند؛ و با این همه دست بسته نبودن در پیگیری عزم راسخ خویش برای مقابله با این نیروها، جنگیدن به قصد تغییر جهانِ این نیروها و تصاحب آن برای خودمان.»
نگارنده اثر معتقد است کتابش به دنبال نشان دادن این است که «چگونه، برای همه ما، مدرنیسم همان رئالیسم است.»
وی به مدرنیسم از منظر مارکس نیز می پردازد : «(در دنیای مدرن) همه روابطِ ثابت و منجمد، همراه با پیشداوریها و عقاید کهنه و محترمِ وابسته به آنها، به حاشیه رانده میشوند و تمامی روابط تازهشکلیافته، قبل از آنکه استوار شوند منسوخ میگردند. هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود، هر آنچه مقدس است دنیوی میشود و دست آخر آدمیان ناچار میشوند… با وضعیت واقعی زندگی و روابطشان با همنوعان خویش روبرو گردند.»
و نتیجه میگیرد که بدین ترتیب "حرکت دیالکتیکی" مدرنیته به صورتی طنز آمیز تغییر جهت می دهد و علیه محرکان اصلی خود، بورژوازی، به جریان می افتد و حتی خود جنبش مارکس را نیز در بر میگیرد.
یکی از مهم ترین فصل های کتاب فصلی است که در آن برمن به اثر "فاوست" گوته به مثابه "تراژدی مدرنیزاسیون" میپردازد و به تحليل رفتار مدرن فاوست گوته میپردازد.
ارزش منظومه گوته در زمان تاريخي اي است كه گوته در آن به سر مي برد، يعني زماني كه يكي از انقلابي ترين ادوار جهان بوده است. "در واقع فاوست بسياري از زخم هاي تاريخي اي را تجربه مي كند كه گوته و معاصران او خود شاهد وقوع آن تحولات مهلك بوده اند، كل حركت دروني اثر گوته حركت وسيع تر جامعه غربي را نشان مي دهد."
در اين منظومه، مخاطب نه تنها شاهد دگرگوني و تحول شخصيت فاوست است بلكه مهم تر از آن، رشد و تحول كل جهان نيز به خوبي مشهود است. برمن مي گويد كه كل فرآيند تحول فاوست نمايانگر فرآيندي است كه در قرون ۱۸ و ۱۹ ميلادي باعث انقلاب در محيط پيرامون (ايجاد نظامي سراسر مدرن) شد. براي همين است كه او قواي حركتي فاوست كه او را از نياكان و معاصرانش برتر مي سازد و علت اصلي تحرك و رشد او است را «رشد و توسعه» Development و انسان جاه طلبي چون فاوست را «توسعه گر» Developer مي نامد. محرك، انگيزه فاوست است به رشد و توسعه، حركت به نقطه پاياني (هدف) صرفنظر از نتايج حاصله!
در پایان بخشی از مقدمه ای را که "مارشال برمن" در انتهای سخن خود آورده است نقل میکنم:
کمی پس از پایان نگارش این کتاب، پسر عزیزم مارک، که پنج سال داشت، از دستم رفت. من این کتاب را به او تقدیم میکنم. زندگی و مرگ او بسیاری از ایده ها و مضامین کتاب را ملموس و قابل فهم می کند: این ایده که آنانی که همچون او در جهان مدرن بسی شاد و آسوده خاطرند، ممکن است در برابر شیاطینی که در این جهان ماوا گزیده اند، بسیار آسیب پذیر باشند؛ این ایده که برنامه روزانه رفتن به زمین بازی و دوچرخه سواری، خرید کردن و غذا خوردن و ظرف شستن و شوخی ها و بازی های هرروزه، نه فقط بی نهایت زیبا و لذت بخش، بلکه در عین حال بی نهایت ظریف و شکننده است؛ این که حفظ و دوام این زندگی ممکن است مستلزم مبارزه ای بس سخت و قهرمانانه باشد، که ما گهگاه در آن بازنده ایم. ایوان کارامازوف (قهرمان رمان داستایوسکی) می گوید مرگ کودکان، بیش از هر چیز دیگری، این میل را در او بر می انگیزد که بلیت ورود خویش به عالم هستی را پس دهد. ولی او بلیت خویش را پس نمیدهد. او به جنگیدن و عشق ورزیدن ادامه میدهد: او به ادامه دادن ادامه میدهد.
علی محمدی (کارشناس ارشد روانشناسی)
ارسال دیدگاه