در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار (مراجع) با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد. طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی» بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم. رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است.
همهٔ ما نوع سوّمی از رؤیا را هم می شناسیم. رؤیاهایی که اشاراتی راجع به آینده به رؤیابین می دهند. تعداد گزارشاتی که در این زمینه وجود دارد آنقدر بالاست که نمی توان وجود این نوع رؤیا را رد کرد گرچه برای اظهارنظر دقیق تر در این زمینه لازم است مطالعات کنترل شده صورت گیرد که البته تحقیق در این زمینه، کاری است دشوار.
نظر من این است که در دنیای مدرن عصر صنعتی رؤیاها کمتر از آنچه که باید، مورد توجه و التفات قرار گرفته اند، همان طور که شاید در عصر پیش صنعتی، رؤیاها بیش از آنچه که باید مورد توجه بوده اند. برای رسیدن به تعادل در یک جامعهٔ صنعتی، لازم است توجه مان را به رؤیاها افزایش دهیم و این کتاب تلاشی است در این جهت که توسط نویسندگانی که در جامعهٔ صنعتی زندگی می کنند صورت گرفته، گرچه شاید برای جامعهٔ خواب زدهٔ ما هنوز «عصر روانکاوی» فرا نرسیده باشد و این جامعه نیاز به تلنگر دکتر شفیعی کدکنی داشته باشد که:
صبح آمده است برخیز- بانگ خروس گویدـ
وین خواب و خستگی را در شطّ شب رها کن!
نگارندگان این کتاب آن طور که بیوگرافی آنها نشان می دهد؛ افرادی دانشمند و صاحب سبک هستند و ساختار کتاب نیز انسجام و انضباط شایان تقدیری دارد. مترجم گرانقدر دوست نازنینم سرکار خانم مریم تقی پور (کارشناس ارشد رشته روان شناسی) را از نزدیک می شناسم، ایشان فردی دقیق، متعهد و دانا هستند، در نتیجه با اطمینان می توانم ادعا کنم کتاب ارزشمندی را با یک ترجمهٔ دقیق در دست دارید.
دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
ارسال دیدگاه