فیلتر کتاب

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران کتاب

عشق در زمان وبا

ادبیات

مترجم : بهمن فرزانه

معرفی کتاب عشق سالهای وبا
بسیاری از ما، گابریل گارسیا مارکز را با کتاب تحسین‌شده‌ی «صدسال تنهایی» می‌شناسیم، اما در این مطلب قصد داریم رمان موردعلاقه «عمو گابو» را معرفی کنیم، رمان «عشق سالهای وبا» (El amor en los tiempos del cólera). کتابی به زبان اسپانیولی که در سال ۱۹۸۵ منتشر و در سال ۱۹۸۸ به زبان انگلیسی ترجمه شد. در ایران نیز مترجم‌های مختلفی این رمان را به فارسی برگردانده‌اند؛ ازجمله کیومرث پارسای (انتشارات آریابان)، اسماعیل قهرمانی‌پور (انتشارات روزگار)، مهناز سیف‌طلوعی (انتشارات مدبر)، بهمن فرزانه (انتشارات ققنوس) و کاوه میرعباسی (کتابسرای نیک).
عشق سالهای وبا، داستانی عاشقانه را در اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم میلادی، در آمریکای جنوبی روایت می‌کند. فلورنتینو آریزا پسر نحیفی که در تلگراف‌خانه کار می‌کند، عاشق فرمینا دازا دختری از خانواده‌ای ثروتمند می‌شود. عشق آتشین نوجوانی در وجود فلورنتینو و فرمینا شعله می‌کشد تا اینکه سروکله پزشک سرشناس شهر پیدا می‌شود و... .
عشق سالهای وبا، روایتگر نیم‌قرن شیدایی است که با گذر زمان و پیری فراموش نمی‌شود، اما داستانگویی مارکز به این سادگی‌ها نیست، او با شیوه جذاب قصه‌گویی‌اش، داستان را از زمان حال و با معمای یک خودکشی آغاز می‌کند و از همان آغاز، ذهن خواننده را به داستان گره می‌زند. مارکز با گریز به گذشته، لایه‌های پنهان داستان را آشکار کرده و با رسیدن دوباره به زمان حال، به‌سوی آینده پیش می‌رود و سرنوشت عشقی را که نطفه‌اش در سال‌های وبا و در شهری بندری و رخوت‌انگیز بسته‌شده بود، در پایانی غافلگیرکننده روشن می‌کند.
عشق سالهای وبا، برخلاف صدسال تنهایی و سبک رئالیسم جادویی‌اش، به سبکی رئالیستی و واقع‌گرایانه روایت می‌شود، اما بااین‌وجود چیزی از جادوی قلم مارکز کم نشده و شما با داستان عاشقانه متفاوتی مسخ خواهید شد.
زیبا حیدری

داستان‌های کلمبیایی - قرن ۲۰م.



گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز گابریل خوزه گارسیا مارکز زاده ۶ مارس ۱۹۲۷ در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود.

کتاب صوتی

نوار
نوار
لینک خرید از نوار

ارسال دیدگاه

 mryshahr

mryshahr

بعد از «خاطره دلبرکان غمگین من»، این دومین اثری بود که از مارکز خواندم. علامت سوال‌های زیادی در ذهنم شکل گرفت که مهم‌ترین‌شان نحوه‌ی نگرش مارکز به عشق، با توجه به این دو کتاب است. در آن کتاب (خاطره دلبرکان غمگین من) پیرمردی تصمیم می‌گیرد به عنوان هدیه تولد 90 سالگی‌اش به خودش، با نوجوانی باکره همخوابگی کند. در آن رابطه که در انتها هم به سکس منجر نمی‌شود، عشق واقعی را با این دخترک باکره بعد از همخوابگی با صدها زن روسپی تجربه می‌کند. در این کتاب هم (عشق در زمان وبا) مردی که در ذهنش به عشق دختری (که الان زن مرد دیگری است) مقیّد است و به یاد او و برای رسیدن به او زندگی می‌کند، با صدها زن دیگر همخوابه می‌شود. در آخر داستان هم وقتی بالاخره در پیری و حوالی 70 سالگی به آن معشوق واقعی می‌رسد، در حمام و دور از چشم او به یاد آخرین معشوقه‌اش که دختری 14 ساله است (که خودش از باکرگی درش آورده و دخترک در غم بی‌توجهی او خودکشی کرده)، گریه می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که واقعاً دوستش داشته است!‏

در اینکه بخش بزرگی از تعجب من از تعریف نویسنده از عشق به مسائل فرهنگی و عرفی دو جامعه برمی‌گردد شکی نیست. اما یکی دیگر از سوال‌هایی که هنگام خواندن کتاب ذهن من را درگیر کرده بود انتخاب واژگان در ترجمه بود. به نظرم خیلی جاها «رسیدن به عشق در آغوش روسپیان» در اصل فقط مفهوم ارضا شدن از سکس داشت. نمی‌دانم این اشتباه یا محدودیت در ترجمه بوده یا در تعریف خود نویسنده از عشق. این همه عاشق شدن (بیشتر از 600 بار تا رسیدن به اولین و آخرین معشوق واقعی) از قلب یک نفر برنمی‌آید ولی ممکن است در توان دیگر اعضای بدنش باشد!‏

جدا از این موارد، حس و حال عاشقانه‌ی دو شخصیت اصلی داستان در فصل آخر کتاب می‌تواند بهترین بخش کتاب قلمداد شود. نحوه‌ی تغییر شخصیت‌ها و یکی شدن‌شان پس از آن همه غرور یا ناکامی، پخته و بدون اغراق بود. شاید توضیحات گاه خسته کننده‌ی فصل‌های ابتدایی، اینجا برای شناخت بهتر دو شخصیت اصلی و درک عظمت اتفاقات فصل آخر کتاب به درد می‌خورد.‏ شاید اگر شخصیت اصلی مرد در آن 50 سال جدایی‌، بکارتی مقدس را در عشق شخصیت اصلی زن حفظ می‌کرد، داستان به رمان‌های بازاری و فیلم‌های گیشه پسند شبیه می‌شد. اما این اصرار زیاد برای تمایل پیرمرد به دخترهای نوجوان باکره که اتفاقاً سرنوشت‌ساز هم می‌شوند در این دو کتاب همچنان برای من علامت سوال است.‏

از کتاب لذت بردم. خواندنش را هم توصیه می‌کنم. اما هنوز جوابی برای این سوال‌هایم پیدا نکرده‌ام.‏





تاریخ مطالعه: چهارشنبه تا جمعه - 13 تا 15 تیر 92
تهران

1398-07-23

کتاب های مشابه