تولد : کورمک مککارتی (به انگلیسی: Cormac McCarthy) متولد ۲۰ ژوئیه ۱۹۳۳ ، رماننویس و نمایشنامهنویس آمریکایی است.
کورمک مک کارتی با نام اصلی چارلز مک کارتی (به انگلیسی: Charles McCarthy) در تاریخ ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۳۳ در شهر پراویدنس ایالت رودآیلند به دنیا آمد. او همراه ۵ خواهر و برادر، در یک خانه بزرگ در شهر ناکس ویل ایالت تنسی بزرگ شد. پدرش در این شهر یک وکیل موفق بود.
این خانواده ابتدا در نوئلتوندرایو در بخش قدیم ساکویا هیلز زندگی میکردند، اما در سال ۱۹۴۱ در خانهای در مکزیک میلک پیک در جنوب ناکس ویل سکونت داشتند (این خانه دوم در سال ۲۰۰۹ سوزانده شد). جیم لانگ (۱۹۳۰-۲۰۱۲) ازجمله دوستان دوران کودکی او بود که بعدها بهعنوان "J-Bone" در رمان "Suttree" به تصویر کشیده شد.
در نوجوانی مک کارتی در دبیرستان کاتولیک سنت مری و دبیرستان کاتولیک نکسویل مشغول به تحصیل شد. مک کارتی سال ۱۹۵۱ وارد دانشگاه تنسی شد و ۲ سال بعد به نیروی هوایی ایالاتمتحده آمریکا پیوست. او در دانشگاه تنسی از سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۲ و ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹ حضور یافت اما هرگز فارغالتحصیل نشد. پس از استقرار در آلاسکا مجری یک برنامه رادیویی شد و برای اولین با در عمرش آثار ادبی را بهطورجدی خواند.
برای اشتغال به حرفه نویسندگی، مک کارتی تصمیم گرفت نام خود را از چارلز به کورمک تغییر دهد تا از ارتباط با عروسک خنگ عروسکگردان ادگار برگن که همنام با وی یعنی چارلی مک کارتی بود، دوری کند. در عوض نام خود را از روی یکی از پادشاهان مشهور ایرلندی یعنی کورمک مک کوئیدلن انتخاب کرد.
در سال ۱۹۶۱ با همسر اولش «لی همولمن» که در دانشگاه با او آشنا شده بود ازدواج کرد. آنها از این ازدواج صاحب یک فرزند پسر شدند؛ ولی ازدواج آنها دیری نپایید و مک کارتی پس از جدایی از همسر اولش به نیواورلئان رفت و سپس راهی سفر اروپا شد و در همین ضمن با همسر دومش «آنی دولیزله» (Annie DeLisle) آشنا شد.
در سال ۱۹۶۵، انتشارات راندوم هاوس اولین رمان مک کارتی یعنی «نگهبان ارکید» را منتشر کرد. مک کارتی تصمیم گرفت دستنوشته کتابش را برای انتشارات راندوم هاوس بفرستد زیرا تنها انتشاراتی بود که اسمش را شنیده بود. در انتشارات راندوم هاوس، دستنوشته کتاب مک کارتی به دست آلبرت ارسکین رسید، کسی که ویراستار آثار ویلیام فاکنر تا زمان مرگ وی یعنی سال ۱۹۶۲ بود. ارسکین از آن زمان تا ۲۰ سال آینده به ویراستاری آثار مک کارتی ادامه داد.
در سال ۱۹۶۹ همراه با خانوادهاش به تنسی نقلمکان کرد. آنها یک مزرعه خریدند و آن را بازسازی کردند. در آنجا او دومین کتابش بنام Child of God را در سال ۱۹۷۳ بر اساس واقعیت نوشت. در سال ۱۹۷۶ از همسر دومش آنی دولیزله نیز جدا شد و به الپاسو تگزاس نقلمکان کرد. در سال ۱۹۷۹ بالاخره رمانش بنام Suttree را که هرازگاهی روی آن کار میکرد بعد از ۲۰ سال منتشر شد.
در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه مک آرتور شد و با پولی که از آن جایزه به دست آورده بود تمرکزش را بر روی نویسندگی بیشتر کرد. سپس رمان بعدیاش بنام «نصفالنهار خون» را در سال ۱۹۸۵ منتشر کرد. این کتاب شهرت قابلملاحظهای را در عرصههای ادبی به دست آورد.
درنهایت مک کارتی در سال ۱۹۹۲ پس از انتشار رمان «همه اسبهای زیبا» و دریافت جایزه کتاب ملی سال و جایزه دایره منتقدان کتاب ملی، به شهرت جهانی دست پیدا کرد. پسازآن چندین کتاب دیگر نیز نوشت. این کتاب در سال ۲۰۰۰ به یک فیلم سینمایی با نقشآفرینی مت دیمون و پنه لوپه کروز تبدیل شد ولی منتقدان سینمایی نقدهای منفیای بر آن نوشتند. مک کارتی ازنظر بعضی منتقدان یک نویسنده سرد است که سوژههایش را دور از خودش نگه میدارد و نگاه بالینی به آنها میاندازد.
کتاب بعدی مک کارتی «جایی برای پیرمردها نیست (۲۰۰۵)» ابتدا قبل از اینکه به یک رمان تبدیل شود، فیلمنامه بود. برادران کوئن از روی آن در سال ۲۰۰۷ یک فیلم با همان نام اقتباس کردند که چهار جایزه اسکار و بیش از ۷۵ جایزه فیلم در سطح جهانی به دست آورد. کتاب بعدی مک کارتی، «جاده (۲۰۰۶)» برنده جایزه پولیتزر برای بهترین کتاب داستانی شد و در سال ۲۰۰۹ یک اقتباس سینمایی به همین نام با کارگردانی جان هیلکوت و بازی ویگو مورتسن از روی آن ساخته شد. در سال ۲۰۱۲، مک کارتی فیلمنامه جدید خود را به نام «مشاور» فروخت و از روی آن یک فیلم سینمایی به کارگردانی رایدلی اسکات و بازی ستارگانی همچون برد پیت، مایکل فسبندر، پنلوپه کروز، خاویر باردام و کامرون دیاز ساخته شد.
مک کارتی میگوید سبک نویسندگیاش را بسیار مدیون ویلیام فاکنر است و موبی دیک هرمان ملویل را کتاب محبوب خود میداند.
آثار ترجمهشده
۱. جایی برای پیرمردها نیست
۲. جاده
۳. نگهبان ارکید
۴. نصفالنهار خون
5. همهی اسبهای زیبا
افرادی که تاریخ را نمیدانند محکوم به تکرار آن هستند، این مطلب ظاهراً درست است. اما به نظر من دانستن نمیتواند ما را نجات بدهد. حرص ورزیدن، حماقت و عشق به خونریزی در تاریخ دائمی است، و این مطلبی است که حتی خداوند هم _که تمام چیزهایی را که میشود دانست را میداند_ اینطور که به نظر میرسد قدرت تغییر آن را ندارد.
ارسال دیدگاه