موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
«پروین» دختری فعال و علاقمند به تحصیلات عالی و پدرش از خانوادهای با نفوذ و متشخص در سمنان و وکیل دادگستری است. اقوام مادرش صاحبمنصبان دوران گذشته هستند. پروین در خانة بزرگ و اعیانی و مرفه زندگی میکند. با وارد شدن به دورة راهنمایی پای خواستگاران به خانة آنها باز میشود، ولی پروین به علت علاقه به تحصیلات همه را رد میکند. سرانجام «سیفعلیخان زرکوب»، خان گرمسار، او را برای پسرش، حجت، خواستگاری میکند و پدر و مادر پروین گویا فریب جلال و جبروت خان را خورده باشند بدون توافق پروین قرار عقد میگذارند. روز موعود فرا میرسد و گویی پروین را به مسلخ میبرند و به زور او را بزک کرده و لباس عروسی میپوشانند. پروین دلگیر از پدر و مادر با اکراه بله میگوید، اما در اتاق عقد، چنان با نفرت با حجت حرف میزند که او اتاق را ترک میکند ـ پروین در اتاق تنها میماند و آنگاه با عجله لباس و جواهرات را بیرون آورده و وسط سفرة عقد میاندازد و زیر ملافههای اتاق کناری پنهان میشود. همه به دنبال او میگردند، اما او را نمییابند. این امر موجب وقوع حوادثی میگردد که ادامة داستان را شکل میدهد. داستان از زاویة دید اولشخص روایت میشود.
ارسال دیدگاه