موضوع(ها):
نمایشنامه فارسی - قرن 14
در نمایشنامة «در مه بخوان» معلمی با نام «برجسته» با مشاهدة آگاهی استخدام برای چمنزنی در هاید پارک لندن قصد دارد تا از کشور خارج شود. او خطاب به همکارانش از عقبافتادگی و رشوهخواری در ایران، همچنین قانونمداری در انگلستان سخن میگوید. یکی از همکارانش که «نیاکویی» نام دارد با شنیدن این سخنان برآشفته شده و به او و دیگر همکاران خاطرنشان میسازد که آنها معلم واقعی نیستند و آنگاه میگوید: «معلم واقعی دشته، کوهه، دریاس، مرد غریبهایه با صدای غمگین و یه کولبار که از جنگلهای آبی و از جادههای مه آلود میآد». مجموعة حاضر حاوی چهار نمایشنامة کوتاه است که «در مه بخوان» یکی از آنهاست. عناوین دیگر نمایشنامهها عبارت است از: عصر ملالانگیز آقایان؛ اگر به کلبه بیایی؛ و آه، مشدی منوچ.
ارسال دیدگاه