کتاب ما دروغگو نیستیم را که پایانبندی فراموشنشدنی و غافلگیرانه آن یکی از ویژگیهای منحصربهفردش است، امیلی لاکهارت نوشته است. کتاب «ما دروغگو بودیم» تاکنون جوایز بسیاری از جمله «جایزهی کتاب ملی برای نوجوانان»، «جایزهی مایکل لوپز چاپز»، «جایزهی تخیل کودکان»، «جوایز سالانه؛ که توسط نویسندگان انگلیسی بریتانیا انتخاب میشوند» و «بهترین کتاب سال» در انگلستان را از آنِ خود کرده است.
کتاب پیشِ رو در۵ فصل، داستانی کلاسیک از یک زندگی اشرافی را روایت میکند که تجملات و زیبایی، از مهمترین امتیاز آن خانواده است. اما چیزی که موجب شگفتانگیز بودن کتاب میشود و آن را در زمرهی پرفروشترینهای دنیا قرار داده است، محتوای پرکشش آن و اتفاقات پیشبینیناپذیری است که در پایان داستان به اوج خود میرسد.
ارسال دیدگاه
Maryam
داستان این کتاب از زبان دختر ۱۷ سالهای به نام کادنز روایت میشود که از یک صدمهی مغزی رنج میبرد و به سردردهای میگرنی مبتلاست. کادنز یکی از نوههای خانوادهی ثروتمند سینکلر است. او و مادرش (پدرش آنها را ترک کرده است) هر تابستان به جزیرهی اختصاصی سینکلرها میرود تا پدربزرگ و مادربزرگش را ملاقات کند. دو خالهی کادنز و فرزندانشان نیز به آنجا میآید. کادنز همراه پسرخاله و دخترخالهاش و پسری به نام گات گروه دوستی کوچکی را به نام «دروغ گوها» تشکیل میدهند.
1399-01-02همه چیز از تابستان پانزده سالگی کادنز در جزیره شروع میشود. در آن سال اتفاقاتی رخ داده است که موجب صدمه دیدن کادنز و فراموشیاش شده است. او تلاش میکند تا ضمن یادآوری اتفاقات آن سال، روابطش را نیز با اعضای خانواده و دوستانش و گات که عاشقش شده است، بهبود بخشد.
داستان معمایی و مرموز پیش میرود. نویسنده سعی میکند تکه تکه اطلاعاتی از وضعیت خانوادگی کادنز و سینکلرها به مخاطب بدهد. با این حال رازهایی بزرگتری در داستان وجود دارد که تا انتهای داستان مشخص نخواهد شد. و زمان برملا شدن حقایق، خواننده را با شوکی عظیم مواجه میکند. من هرچند کمی پیش از آن حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده است با این حال، زمانی که راوی به حقیقت پی میبرد و آن را برای خواننده بیان میکند، یخ کردم. نویسنده به خوبی توانسته بود حس کادنز را زمانی که حقیقت را میفهمد منتقل کند و مخاطب را با خودش همراه کند.
یک مورد شخصی که باعث شد بیشتر کتاب را دوست داشته باشم این بود که به جون هم افتادن اعضای یک خانواده و کلا فروپاشی همهی روابط بعد از مرگ مادر خانواده را دیده بودم و حالا خیلی خوب میفهمیدم که با مرگ یک از بزرگهای خانواده، ممکن است چه بلایی سر آن خانواده بیاید.
کتاب صوتی را با صدای مریم محبوب و تولید نشر هیرمند گوش دادم که همچون یک نمایش رادیویی فوقالعاده بود.
#کتاب_ناتمام