موضوع(ها):
داستانهای حیوانات
کتاب مصوّر حاضر با موضوع داستانهای حیوانات، برای گروه سنی (ج) و (د) تهیه شده است. در این داستان، هر روز کرگدن وقتی از خواب بیدار میشد، نخست چشمانش را باز میکرد و سپس به جایی خیره میشد و برمیخاست. روزی پرستویی که دوستش چکاوک را شکارچیان شکار کرده بودند، در چشمان کرگدن، چکاوکی را دید. همچنین چیزهایی عجیبی از کرگدن مشاهده نمود. کرگردن با کلاغها که آواز قشنگی نداشتند، دوست بود. پرستو فهمید که کرگدن دوست چکاوک خود را از دست داده است و هر وقت به او فکر میکند تصویرش در چشمان او نقش میبندد. او بعد از صحبت با کرگدن برای یافتن چکاوک به راه افتاد، امّا از آنجا که همة چکاوکها مثل هم بودند پرستو نتوانست چکاوک کرگدن را پیدا کند و بعد از مدتی خود نیز برای کوچ، کرگدن را ترک کرد و از آن به بعد در چشمان کرگدن تصویر پرستو نقش بست.
ارسال دیدگاه