این رمان از روزهای سخت از دست دادن میگوید، از درد جانکاه فراق از روزهایی که امید و یاس به هم گره خوردهاند و زندگی بوی برگهای خشکیده را میدهد. «نينا» که شاهد روزهای آخر زندگی خواهرش «ماري» در بیمارستان است پس از دست دادن او بیشازحد ناامید میشود اما طولی نمیکشد که نینا پادزهر را مییابد. او تلاش میکند با کمک عشق جادوییاش به کتابها، تسکینی برای قلب رنجیدهاش بیابد. در ادامه نینا هر آنچه را از کتابهای مختلف آموخته بهعنوان یک ضماد قوی به کار میگیرد تا تنها گنجینه ارزشمند بهجامانده برایش، خاطرات روزهای سپری شده باشد.
ارسال دیدگاه
darya
از تولستوی و مبل بنفش انتظار خیلی بیشتری داشتم. بهخاطر اون همه پست قشنگ معرفی که توی اینستا دربارهش خونده بودم. البته قشنگ بود اما نه اونقدر که من انتظار داشتم.
1399-01-19داستان چالش یک سالهی روزی یک کتاب نینا رو روایت میکنه که خواهرش رو از دست داده و اینکه چهجوری با استفاده از کتابها غمش رو تسکین میده. میشه بهش گفت کتاب درمانی.
دوستش داشتم. با بعضی نظراتش موافق بودم و با بعضیاشون مخالف. احساسم نسبت بهش مثل خودم بود یعنی مثل خودم با خودش یه فکرایی میکرد بعد خودش به خودش با استفاده از کتابایی که میخوند جواب میداد یا راه حل مشکلاتشو پیدا میکرد.
darya
همه جا به جستوجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تک و تنها با کتابی کوچک.
1399-01-19۱۱