ایرج پزشکزاد ازنویسندگان و طنزپردازان ایرانی نیمهی دوم قرن بیستم است. وی دانشآموختهی حقوق از دانشگاههای ایران و فرانسه است و سالها در فرانسه روزنامهنگاری کرده است. پزشکزاد بیشتر بهخاطر آفرینش رمان داییجان ناپلئون و شخصیتی به همین نام به شهرت رسید.
داییجان ناپلئون رمانی طنز از ایرج پزشکزاد است که در ۱۳۴۹ نوشته شد. این رمان که از پرفروشترین کتابهای ایرانی است که با لحنی طنز تیپهای شخصیتهای جامعه ایرانی را به ریشخند میگیرد. کتاب در مورد یکی از خانوادههای اشراف و به قولی شازدهها میباشد. این خانوادهی اشرافی در یک باغ بزرگ در کنار هم زندگی میکنند و رفتار و حرکاتشان به نوعی نمایشگر رفتار قشرهای مختلفی از جامعه است. افرادی که آنقدر دروغها و خیالات خود را تکرار میکنند که خودشان نیز آنها را باور میکنند؛ مردهای چشمچران، عاشقهای قلابی، افراد خودبزرگبین و جاهطلب، مردم طماع و ... . دایی جان ناپلئون بزرگ خانواده، یکی از ارتشیهای جزء است اما آن قدر از نبردهای خود با انگلیسیها و کشتن قشون آنها سخن گفته که باورش شده انگلیسیها به دنبال اویند. به دلیل علاقهی شدید این دایی به ناپلئون او را داییجان ناپلئون مینامند. خواهرزادهی داییجان ناپلئون که راوی داستان نیز است، عاشق لیلی دختر دایی خود شده اما داییجان با شوهر خواهر خود روابط خوبی ندارد و میخواهد لیلی را به پسر برادرش بدهد. راوی به کمک یکی از افراد فامیل به نام «اسد» سعی در بهبود اوضاع دارد اما دائی جان و شوهر خواهرش دائم سر قضیه اشرافیت خانواده و انگلیس و ناپلئون دعوا دارند.
ناصر تقوایی در سال ۱۳۵۵ مجموعهی تلویزیونی دایی جان ناپلئون را از روی این کتاب ساخت. همچنین کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۹۹۶ توسط دیک دیویس به انگلیسی ترجمه شدهاست. در ۲۰۱۱ انتشارات آکت سود در پاریس ترجمهی فرانسوی این اثر را به همت سرور کسمایی به چاپ رساند. نشر عم عوود در سال ۲۰۱۲ این کتاب به زبان عبری به ترجمهی «مژگان نوی» را منتشر کرد.
سودابه امیری
۵۴۰ صفحه - وزیری (گالینگور) - چاپ ۱۳ - ۱۱۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۹۶۴-۵۶۲۶-۸۵-۱
تاریخ نشر:۹۴/۰۶/۰۹ قیمت :۲۲۰۰۰۰ ریال
ارسال دیدگاه
Maryam
لقب و اصطلاح «دایی جان ناپلئونی» را بارها در نقدهای مجله «فیلم» خوانده بودم و همیشه برایم سوال بود که دایی جان ناپلئون دقیقن به چه شخص و با چه اندیشههایی اطلاق میشود. حالا کاملا متوجه شدم که در بین ما ایرانیها ، داییجان ناپلئونهای فراوانی وجود دارند که اسیر سادگی و اوهامات و خیالات خویش هستند که هر انسانی با اندکی خرده شیشه و کینه میتواند به راحتی به نابودی بکشدشان.
1398-07-14شخصیتپردازی و روایت داستان بسیار خوب و گیرا بود. هرچند گاهی به تکرار میکشید و حوصله آدم را سر میبرد.
از شخصیتهای جالب کتاب میتوانم به مشقاسم اشاره کنم که برای ابراز وفاداری به صاحبکارش، داییجان، به شدت ذوب نقشش شده بود تا جایی که در قسمتی از کتاب حتی خودش هم باورش شده بود که خائن است. و درنهایت هم عاقبت جالب و متفاوتی داشت.
اسدلله میرزا، آقاجانِ سعید(راوی)، دوستعلی خره و ... دلم برای همه این شخصیتها تنگ خواهد شد.
خیلی مشتاق هستم که سریال این کتاب را هم که ناصر تقوایی ساخته است و تعریفش را بسیار شنیدهام ببینم.
Maryam
وقتی خاطر یکی را میخواهی، آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده، وقتی میبینیش یک هورمی توی این دلت بلند میشه... پنداری تنور نانوایی را روشن کردند، همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طائی شدی... خلاصه آرام نمیگیری.
1398-07-14