موضوع(ها):
نمایشنامه فارسی - قرن 14
۱۱۶ صفحه
«جف» در حالی که تفنگی در دست داشت با «مینو» تلفنی صحبت و از او خواهش میکرد که عشق او را بپذیرد. او با لکنت زبان خود تکرار میکرد که پول، تحصیلات و کار مناسبی ندارد، اما در مقابل قلبی پراحساس دارد که میتواند او و مینو را خوشبخت کند. او میدانست که مینو عاشق «سیروسخان» است ولی همچنان به عشق خود اصرار میورزید. و در پایان مکالمه هم مینو را تهدید کرد که اگر او و حرفهایش را جدی نگیرد حتما خودکشی خواهد کرد و گناه این کار به گردن مینو خواهد بود. جف بعد از گذاشتن تلفن، به این فکر افتاد که نامهای پر از احساس و عاشقانه و در عین حال جگرسوز برای مینو بنویسد و پس از آن با شلیک گلولهای خود را بکشد. او در تماس تلفنی از سیروسخان خواهش کرد برای رساندن نامهای فوری به مینو به خانه آنها بیاید. او هرگز تصور نمیکرد که ماجرا به گونهای دیگر رقم بخورد. نمایشنامه حاضر با حضور پنج شخصیت قابل اجراست: جعفر معروف به جف؛ سیروسخان؛ حاج میرزا علی آقا پدر جعفر؛ مینو؛ و میس ناتالی.
ارسال دیدگاه