تا سالهای سال علم چند کلمه بیشتر نبود، و من به تو می گویم که آن علم هم نبود. خردمند می داند که این جهالتی است حفاظت شده. جز شمشیر چیست برهان شما برای حبسی که من در آنم؟ بدانند که مردمان همه یکسانند، و از تغلب روزگار است که برخی صدر می نشینند و برخی ذیل. و بدان که دنیا به دست اوباش است و نیکان به گناه لیاقت می میرند. [فریاد می کند] تورا خدا به دنیا می آورد ولی کُرنش به اوباش زنده نگه می دارد.
چطور به وقت پیش از آمدن تو برگردیم؟ چطور به وقت پیش از خوندن تو برگردیم حتی. فیلم نامه های استاد بیضایی این ارزش رو داره که به خاطر پارسی نویسی اش متن ادبی به حساب بیاد. چون توضیح صحنه هاش چیز بی مصرفی نیست بلکه با این شیوه ی نگارش نمی شه به راحتی ازشون گذشت. فیلم نامه یه ساختار روایت موازی حال و گذشته داره و به قدری تعلیقش بالاست که نمی تونین تا انتها رهاش کنین. البته که کمابیش فضای تئاتری ذهن بیضایی بر این کار حاکمه چون خیلی جاها موقعیت ها و صحنه ها شبیه به یک موقعیت نمایشی می شه و می شه کاملا جاشون رو تغییر داد و خیال کرد که این ها دارن روی یه صحنه اجرا می شن چون ویژگیای سینمایی اش خیلی پررنگ نیستن که اون رو اسیر فضای سینمایی کنن. شرزین یکی از بهترین شخصیت هاییه که می تونین باهاش روبرو بشین و دیگه هرگز از یاد نمی برینش. به طور کلی شرزین نمادی از ایران به حساب میاد که مثل همین سرزمین، قربانی جهل و تجاوز جاهلان می شه و از بین می ره؛ از بین رفتنی که تازه آغاز زنده شدنشه چون روحش تا ابد زنده است و هنوز هم افراد رو همراهی می کنه. فیلم نامه ای این چنین خوب در ستایش ایران، ایرانی و به خصوص خرد.
ارسال دیدگاه
fmbeygi
چطور به وقت پیش از آمدن تو برگردیم؟
1398-07-13چطور به وقت پیش از خوندن تو برگردیم حتی. فیلم نامه های استاد بیضایی این ارزش رو داره که به خاطر پارسی نویسی اش متن ادبی به حساب بیاد. چون توضیح صحنه هاش چیز بی مصرفی نیست بلکه با این شیوه ی نگارش نمی شه به راحتی ازشون گذشت. فیلم نامه یه ساختار روایت موازی حال و گذشته داره و به قدری تعلیقش بالاست که نمی تونین تا انتها رهاش کنین. البته که کمابیش فضای تئاتری ذهن بیضایی بر این کار حاکمه چون خیلی جاها موقعیت ها و صحنه ها شبیه به یک موقعیت نمایشی می شه و می شه کاملا جاشون رو تغییر داد و خیال کرد که این ها دارن روی یه صحنه اجرا می شن چون ویژگیای سینمایی اش خیلی پررنگ نیستن که اون رو اسیر فضای سینمایی کنن.
شرزین یکی از بهترین شخصیت هاییه که می تونین باهاش روبرو بشین و دیگه هرگز از یاد نمی برینش.
به طور کلی شرزین نمادی از ایران به حساب میاد که مثل همین سرزمین، قربانی جهل و تجاوز جاهلان می شه و از بین می ره؛ از بین رفتنی که تازه آغاز زنده شدنشه چون روحش تا ابد زنده است و هنوز هم افراد رو همراهی می کنه. فیلم نامه ای این چنین خوب در ستایش ایران، ایرانی و به خصوص خرد.