باغ آلبالو (نمایشنامه) (به روسی: Вишнëвый сад)
باغ آلبالو نمایشنامهای روسی، آخرین اثر آنتوان چخوف است که در سال ۱۹۰۳ نوشته شده و در سال ۱۹۰۴ برای اولین بار در تئاتر هنری مسکو به کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی به روی صحنه رفت. در ایران طی سالهای مختلف، این نمایشنامه توسط مترجمانی چون سیمین دانشور (قطره)، پرویز شهدی (کتاب پارسه)، بهروز تورانی (فاریاب)، مرضیه یحییپور (علم و ادب) و ناهید کاشیچی (جوانه توس) به فارسی برگردانده شده است.
در مراسم افتتاحیهی تئاتر شهر در روز هفتم بهمن ۱۳۵۱ این نمایش برای اولین بار به کارگردانی آربی آوانسیان و با بازی داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار و پرویز پورحسینی به روی صحنه رفته و پس از آن هم بارها با گروههای مختلف اجرا شده است.
باغ آلبالو نمایشنامهایست که در چهار پرده نوشته شده است. طرح داستانی این نمایشنامهی کلاسیک چندان پیچیده نیست؛ یک خانوادهی اصیل، اما بدهکار روسی متوجه میشوند که مجبورند خانهی قدیمی خود که شامل یک باغ آلبالو میشود را بفروشند. آنها این خانه را که برای چند نسل محل زندگیشان بودهاست را به تاجری به نام لوپاخین میفروشند در حالی که نگران سرنوشت باغ هستند...
شخصیتهای این نمایش همان آدمهایی هستند که در زندگی روزمره با آنها برخورد میکنیم، هیچکدام نقش برجستهای ندارند، نه مبارزه میکنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارند میپردازند. منتظر حادثه مینشینند، تقدیر میراندشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل میکنند، گویی نیروی ارادهشان فلج شده.
تک تک اتفاقاتی که در این نمایشنامه رخ میدهد برای خانواده، خدمتکاران آنها، افراد مفتخوری که به آنها وابسته هستند و همچنین برای لوپاخین دارای معنای خاصیست. این معناشناسی ارتباط ویژهای با شرایط جامعه روسیه آن دوران دارد.
الهه ملکمحمدی
نمایشنامه روسی - قرن ۱۹م. ۱۴۴ صفحه - رقعی (شومیز)
ارسال دیدگاه
Maryam
راستش را بگویم، چیزهای دیگر به من ربطی ندارد. فقط درباره خودم حرف میزنم و اینکه سرنوشت با من بیرحم است همچون رفتاری که توفان با قایقی کوچک دارد.
1399-01-02Maryam
چهقدر دلم میخواهد با کسی صحبت کنم ولی کسی را پیدا نمیکنم... هیچکس را ندارم.
1399-01-02Maryam
تا جایی که من میدانم، اکثریت عظیم روشنفکرانی که میشناسم در جستجوی هیچ کاری نیستند و هیچ کاری هم انجام نمیدهند، در ضمن به درد کاری هم نمیخورند. خود را روشنفکر میدانند ولی خدمه را «تو» خطاب میکنند و با دهاتیها همچون حیوانات رفتار میکنند.
1399-01-02Maryam
یک سگ گرسنه به هیچ چیز ایمان ندارد، مگر به گوشت.
1399-01-02Maryam
طبق آنچه شما درک میکنید در وجود انسان مغرور نیرویی عرفانی نهفته است. شاید حق با شما باشد ولی اگر به طور ساده و بدون غرض قضاوت کنیم باید از خودمان بپرسیم آخر چه غروری؟ وقتی ساختمان بدن انسان تا این حد ناچیز و بی اهمیت ساخته شده، وقتی اکثریت موجودات بشر تا این حد خشن و نادان و بدبخت هستند، آیا ممکن است باز هم غرور معنایی داشته باشد. باید دست از خودپرستی و غرور برداشت و فقط کار کرد.
1399-01-02Maryam
به نظر میرسد باغ آلبالو از جمله نمایشنامههایی که باید دیده شود و خواندن آن چندان لطفی ندارد. البته نمیدانم دیدنش هم لطفی داشته باشد یا نه. در هر صورت چیز چندانی از این نمایشنامه دستگیرم نشد.
1399-01-02