کتاب مصور حاضر، داستاني آموزنده و اقتباسشده از مرزباننامه است که با زباني ساده و روان براي گروه سني (ج) نگاشته شده است. در اين داستان روزي بزغالهاي از گله جا ميماند و با ديدن گرگي که به سمت او ميشتابد تدبيري ميانديشد. با پاي خود به استقبال او ميرود و ميگويد چون تو امروز نظر بدي به گله نداشتي چوپان مرا بهعنوان پاداش براي تو گذاشته و به من گفته برايت آواز مبسوطي بخوانم تا پس از خوردنم گوشت من بهتر به تنت بنشيند. حال اگر اجازه ميدهي بخوانم. گرگ شادمان ميگويد بخوان و بزغاله با تمام وجود ميخواند. چوپان با شنيدن صداي بزغاله بهتندي از آنسوي کوه مراجعت ميکند و گرگ را زير ضرب چماق ميگيرد.
ارسال دیدگاه