در کتاب حاضر، مؤلف مسئله معنا را به مرکز مباحثه فکري بازميگرداند. دغدغه اصلي کتاب اين پرسش است که چگونه ميتوان براي تناهي انسان، بدون توسل به چيزي که از آن تناهي برميگذرد، معنايي يافت. مؤلف با تأملي ژرف بر موضوع مرگ، ايده هيچانگاري را با عبور از بلانشو، لويناس، رمانتيسم ينا و کاول پي ميگيرد. اين تأمل در خوانشي از بکت، که از بسياري جهات قهرمان کتاب است، به بار مينشيند.
ارسال دیدگاه