بابا لنگدراز (Dady long legs)
«بابا لنگدراز اثر جین وبستر»، جملهای که بسیاری از ما را به یاد انیمیشن دنبالهدار و جذابی در اوایل دهه هفتاد میاندازد. «آلیس جین چندلر وبستر»، نویسنده آمریکایی اول «بابا لنگدراز» را بهصورت یک داستان دنبالهدار در مجله «خانه بانوان» منتشر کرد، بعد در سال ۱۹۱۲ داستان بهصورت کتاب منتشر شد؛ همان کتابی که در سال ۱۹۹۰ با اقتباس از آن، «واتاشی آشیناناگان اوجیسان» انیمیشن محبوب بابا لنگدراز را ساخت. این رمان که در سراسر دنیا محبوبیت فراوانی بهدست آورده، در ایران توسط مترجمین مختلفی از جمله میمنت دانا (نیکفرجام)، محسن سلیمانی (افق)، داریوش شاهین و سوسن اردکانی (ابر سفید) و شایسته ابراهیمی (گاج) ترجمه شده است.
این رمان که باعث تحول بزرگی در وضعیت نگهداری و تربیت کودکان بیسرپرست شد، داستان دختربچهی یتیمی بهنام «جودی آبوت» است. جودی دختری است که تا ۱۷ سالگی دوران سختی را در نوانخانهی «ژان گریر» میگذراند، پس از آن فرد نیکوکاری با خواندن انشای جودی به استعداد نویسندگیاش پی میبرد و با تقبل هزینه تحصیل او در کالج زندگیاش را متحول میکند. این فرد خود را «جان اسمیت» معرفی میکند و برای جودی شرط میگذارد که هرماه نامهای برایش بنویسد و وضعیت تحصیلیاش را شرح دهد. جودی که دختر احساساتی و پرشروشوری است، هیچ کدام از نامههایش شبیه گزارش تحصیلی نیست و در آن نامهها حامی خود را «بابا لنگدراز» خطاب میکند، چراکه او فقط سایه بلند قامتی از پدرخواندهاش را دیده است...
جین وبستر به مسائل حقوق زنان در جامعه بسیار اهمیت میداد و این نکته در نوشتههای او بسیار به چشم میآید. در رمان بابالنگدراز هم جودی آبوت کمکم پخته و مستقل میشود و شخصیتی محکم و باثبات پیدا میکند. این رمان به سبک نامهنگاری نوشتهشده است و مخاطب، رشد شخصیتی جودی را از نامهای به نامه دیگر با تمام وجود حس میکند. جین وبستر در سال ۱۹۱۵ رمانی را با عنوان «دشمن عزیز» منتشر و آن را ادامه داستان بابا لنگدراز معرفی کرد.
وبستر از بستگان مارک تواین نویسنده بزرگ آمریکایی است و نوشتههایش نیز به سبک نویسندگی تواین نزدیک است، چراکه عقاید سیاسی و اجتماعی را با پیرنگی ساده به داستان تزریق میکند. به همین سبب رمان بابا لنگدراز به طیف سنی خاصی محدود نمیشود و مخاطب در هرسنی که باشد از خواندن این رمان لذت میبرد.
زیبا حیدری
داستانهای آمریکایی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه
golbahar_bookish
اولین کتابیه که از عاشقانه های کلاسیک میخونم و اینقدر خوشم اومد که تصمیم گرفتم هرماه اگر کارام را بخوبی انجام دادم ی کتاب از عاشقانه های کلاسیک به خودم جایزه بدم.
1399-03-20.
کتاب خیلی خیلی روون بود و زود تموم شد.و من به همه ی کسانی که میخوان کتابخوانی را شروع کنند توصیه میکنم.
.
این کتاب رو به پیشنهاد #لک_لک_بوک خوندم.ممنونم از پیشنهادتون
golbahar_bookish
من فقط سه چیز درباره شما میدانم:
1399-03-201_شما قدبلند هستید.
2_شما ثروتمند هستید.
3_شما ز دخترها بیزارید.
.
فکر کنم بهتر باشد بهتان بگویم:"آقای عزیز از دخترها بیزار" که البته یک جور توهینی است به خودم.
.
یا بگویم "آقای ثروتمند عزیز"اما این هم توهین به شماست چون انگار مهمترین چیز شما فقط همان پولتان است.
.
تازه ثروت صفت ظاهری ادم است. شاید شما تا اخرعمرتان ثروتمند نمانید ولی حداقلش این است شما تا اخرعمر قدتان بلند میماند. برای همین تصمیم گرفته ام که به شما بگویم بابا لنگ دراز.
golbahar_bookish
امروز صبح اسقفی برای ما صحبت کرد. حدس میزنید چه گفت؟
1399-03-20.
"نکته ی بسیار مفیدی که انجیل بازگو میکند این است که فقرا از این جهت همیشه در کنار ماهستند و به این جهان آمده اند که بتوانیم دائم به آنها نیکی کنیم."
.
ملاحظه میکنید؟انگار فقرا هم نوعی حیوان اهلی مفید هستند.
golbahar_bookish
من فهمیده ام که بحث کردن درباره ی مذهب با خانواده سمپل بی خطر نیست.
1399-03-20خدای آنها(که ان را اکبند از اجداد پیورتین و دور خود به ارث برده اند. )تنگ نظر،بی منطق،ظالم،پست،کینه توز و متحجر است.
شکر خدا که من هیچ خدایی را از هیچکس به ارث نبرده ام. من ازادم که خدای خودم را ان طور که آرزو دارم تصور کنم.
خدای من مهربان،دلسوز،خلاق،بخشنده،فهمیده و شوخ طبع است.
golbahar_bookish
آیا شما به اختیار اعتقاد دارید؟من دارم،ان هم بی چون و چرا.
1399-03-20من با فلسفه ای که میگوید همه ی اعمال ما کاملا غیرقابل اجتناب و برآیند مجموع علل غیر ارادی و دور از دسترس ماست،مخالفم.
این پست ترین عقیده ای است که درتمام عمرم شنیده ام چون در این صورت دیگر هیچ کس را نمیشود بخاطر هیچ کاری سرزنش کرد.
golbahar_bookish
وقتی کسی به جبر معتقد باشد حتما می نشیند و میگوید:"هرچه خدا بخواهد همان است."و ان قدر همان جا می نشیند تا بمیرد.
1399-03-20golbahar_bookish
من کاملا به آزادی اراده و توانایی خودم برای دستیابی به موفقیت معتقدم.
1399-03-20با این عقیده می توان کوه ها را جابجا کرد.
golbahar_bookish
بابالنگ دراز قبلا کم و بیش کارتونی اش را دیده بودم ولی کتابش یه چیز دیگه بود!
1399-03-20.
قهرمان داستان که ما ی عمر اونو به اسم جودی ابوت میشناختیم،اسمش جورشا ست که از این اسم خوشش نمیاد و دوست داره جودی صداش کنند!!
.
کل کتاب شامل نامه های جودی به خیری که سرپرستی اورا گرفته ولی ترجیح داده ناشناس بماند و جودی تنها سایه ی اورا دیده بود و از سایه اش متوجه شده بود قدبلند است و بخاطر همین اورا بابا لنگ دراز نامیده است.
.
جودی برای طبق قرارداد برای بابالنگ دراز نامه مینویسد و تو این نامه ها از روزمرگی هایش،روابط،تجربه ها،عقاید،آموخته ها و .... صحبت میکند.
.
.
یادم رفت بگم نامه های جودی کلی نقاشی های بامزه هم داشت که من خیلی خوشم اومد.
.
mryshahr
بهترين كتاب بچگي هاي من بود. هنوزم هر از چندي مي خونمش. جودي رو خيلي دوست داشتم
1398-07-24