در رمان حاضر، در شهر برلین آلمان مردی زندگی میکرد به نام آلبینوس او متمول و محترم و خوشبخت بود، یک روز همسرش را به خاطر دختری جوان ترک کرد، عشق ورزید، مورد بیمهری قرار گرفت و زندگیاش در بدبختی و فلاکت به پایان رسید. داستان به شیوه دانای کل روایت میشود و نمایانگر طنز سیاه نویسنده است. او در توصیف شخصیتها لحنی طعنهآمیز دارد و جایجای داستان که بهعنوان راوی حضوری در پرانتز دارد اغلب نکتههایی را با لحنی کنایهآمیز به نقالی خود اضافه میکند که بدبینی او را پررنگتر نشان میدهد. نویسنده با نثری ساده و روان و سرراست و بهدوراز پیچیدگیهای فرمی و روایی و با لحنی بدبینانه یا شاید واقعبینانه تلاش میکند که واقعیتهای تلخی را به اثبات برساند.
موضوع(ها):
داستانهای روسی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه