کتاب «ویتگنشتاین و روانکاوی» درباره بازیهای زبانی و نقش آن در فرآیند درمان روانکاوی صحبت میکند. ایده اصلی «جان هیتون»، رواندرمانگر و استاد دانشگاه ریجنت لندن، در این اثر و تالیفات پیشین اش، به چالش کشیدن فرایند ارتباطی میان درمانجو و درمانگر است. وی این کار را با کمک نظریههای ویتگنشتاینی انجام داده است.
کمتر کسی است که با نام زیگموند فروید و آثار او آشنا نباشد، اما «لودیک ویتگنشتاین» به عنوان بزرگترین فیلسوف قرن بیستم و کسی که هم زمانه فروید بوده است، برای بسیاری از افراد نامی غریب و ناشناخته است.
«لودیک ویتگنشتاین، فیلسوف نامدار اتریشی است، که بخشی از شهرت او به ابداع فرایند درمانی همتراز با روانکاوی، مربوط میشود. او در روش درمانی خود به زوایای ناپیدای معنای کلمات و نقش زبان در زندگی روزمره میپردازد. به باور ویتگنشتاین، نقد زبان و رهایی از افسون آن؛ رسالت اصلی فلسفه است. او اعتقاد دارد، بخش مهمی از معنی حقیقی پدیدهها، زمانی که وارد ساحت نمادین میشوند، مستتر باقی خواهد ماند و در واقع ما با نام گذاری بر پدیدهها و اشیا، امکان تجربه بلافصل با جهان را از دست میدهیم و تلاشمان برای دستیابی به حقیقت بینتیجه خواهد ماند.
این اثر در بسیاری از جستارهای خود به طور ضمنی رویکردی انتقادی به «روانکاوی» دارد و آن را به عنوان یک بازی زبانی دیگر، معرفی میکند.
در فرایند درمان روانکاوانه، درمانگر به بیمار کمک میکند تا به بازتولید خویشتن و تعریفی که از خود دارد، بپردازد. که این مسئله بدون رهایی از افسون زدگی گفتمانهای عرفی، عادتی و عاطفی امکانپذیر نخواهد بود. از این رو «جان هیمن» در این کتاب قصد دارد تا به نقل از ویتگنشتاین به این سؤال پاسخ دهد که:
«چگونه درمانگری که خود افسون زده جادوی زبان و گرفتار یک سیستم زبانی است، میتواند به درمانجو کمک کند و او را به حقیقت برساند؟
جان هیتون با این ایده، نظریههای اصلی زیگموند فروید، همچون تداعی کلمات و تعبیر رؤیا را مورد چالش و نقد قرار میدهد.
در واقع محور اصلی مقاله هیتون، مقایسه پهلو به پهلوی مضامین روانکاوی با نظریههای فلسفی فرانظری ویتگنشتاینی است که به ما یادآور میشود، نقد و بازبینی گفتمان عادتی، عرفی و عاطفی درمانجو توسط درمانگر و پرهیز از افتادن در تله زبانی دیگر باید در درمان مورد اهمیت قرار بگیرد.
ویتگنشتاین معتقد است دانش میتواند به طور جداگانهای از تجربه به تصویر کشیده شود و این موضوع در ابداع نظریههای درمانی، احتمال ساخته شدن بتها و اسطورههایی که وابسته به یک ایدئولوژی خاص میشوند و معرفت ما را محدود میکنند، بالا میبرد.
زندگی علمی ویتگنشتاین شامل دو دوره بوده است که اگرچه او در هر دو دوره، به محور زبان پرداخت، اما در دوره دوم زندگی علم خود، نظریه دوره اول را مورد نقد قرار داد. وی در دوره نخست معتقد بود، زبان نمیتواند بازنمای درستی از واقعیت جهان باشد، اما در دوره دوم به نقش زبان به عنوان ابزاری برای فهم و کسب دانش اشاره کرد. به نظر میرسد جان هیتون، از فلسفه علمی دوره اول ویتگنشتاین برای نگارش این کتاب و نقد روانکاوی بهره گرفته است.
جان هیتون برای انتقال مفاهیم نظری خود از سبک نوشتاری فلسفی بهره گرفته و در حلاجی کردن مطلب و انتقال مفاهیم با زبانی که برای عامه مردم قابل فهم باشد، موفق نبوده است.
همچنین استفاده گزینشی و سوگیرانه از مفاهیم و نظریههای روانکاوانه در کتاب از جمله انتقادهایی است که بر این اثر وارد است.
مریم بهریان (دانشجوی دکترای روانشناسی)
ارسال دیدگاه