کتاب "هنر همچون درمان" از منظری خاص و نگاهی متفاوت به مقوله هنر می پردازد. و این پرسش را مطرح میسازد که دلیل عدم توانایی درک و لذت اکثریت قریب به اتفاق مردم از هنر چیست؟
بسیاری از ما هنگامی که قدم به یک نمایشگاه آثار هنری می گذاریم که به طور مثال از نقاشی های برخی از هنرمندان مطرح و صاحب سبک تشکیل شده است، نه تنها تماشای این آثار هنری برای ما لذت بخش نیست بلکه حوصله ما را نیز به سر میبرند اما سعی می کنیم که وانمود کنیم در حال لذت بردن از آن ها هستیم. لذتی که ناشی از درک و شناخت هنر است.
و یا شاید موزهها و نمایشگاههای بسیار معتبر را با حالی بیتفاوت و یا حتی گیج و گم ترک کنیم و احساس بیکفایتی به ما دست دهد و شگفتزده با خودمان بگوییم چرا آن تجربهی تحول که منتظرش بودیم برایمان رخ نداد. و خودمان را سرزنش کنیم و فکر کنیم مشکل از نداشتن دانش کافی یا بیبهره بودن از ظرفیت احساسی لازم است.
آلن دوباتن برای جا انداختن چنین بحثهایی به سراغ نمونه ها و مصادیق گوناگونی می رود و می کوشد در این رهگذر شیوههای مختلف نگاه یا خوانش اثر هنری را در راستای درک زیبایی هنری روایت کرده و به خواننده ارائه کند. ما در جهان مدرن زندگی می کنیم و این مدرنیته و درک آن نقش کلیدی در فهم فلسفه و هنری که دوران پسامدرن را نیز پشت سر گذاشته، دارد.
این کتاب از پنج فصل تشکیل شده که عبارتند از:
عشق، طبیعت، سیاست، پول و روششناسی است.
دوباتن در این پنج فصل کوشیده به مخاطبان خود بیاموزد که چگونه می توانند به درک آثار هنری نائل شده و از آن لذت ببرند.
البته آلن دوباتن یک سویه به ماجرا نگاه نمی کند، او باور ندارد که مشکل عمدتا تنها در شخص خلاصه شده، بلکه نباید از کارکردهای نهادهای متولی هنر در این رهگذر غافل شد. او در این کتاب از چیستی هنر و کارکردهای آن نیز بحث می کند و به تلقی و درک «هدف هنر چیست» و همچنین «هنر برای هنر» در این روزگار می پردازد. او تلویحا بر باور است که اگر هنر ارج و قرب خود را از دست داده تا اندازه ای ریشه در همین عدم درک دارد.
"هنر همچون درمان" اثری ست خواندنی که آموختنی های بسیاری برای مخاطب خود دارد؛ البته شاید جا داشت نویسنده بیشتر به نقش سیستم های حاکم، بر نوع رشد و اشاعه انواع هنر اشاره می کرد بخصوص به مقوله "کالا شدن هنر" در نظام سرمایه داری.
علی محمدی (کارشناس ارشد روان شناسی)
ارسال دیدگاه