یادداشت ناشر: قصه نخل، مانند چشمهای است که از دل باورهای پاک و یادبودهای مذهبی، افسانهها، مراسم و سنتهای برخی از آبادیهای حاشیه کویر لوت میجوشد، از درهها و جویبارهای پرفراز و نشیب سالهای دور میگذرد، و در بستر زندگی روزمره مردم آن نواحی جریان مییابد. زندگیای که سرشار از ایمان، تلاش، مقاومت، فقر و مبارزه در برابر طبیعت است. طبیعتی که گاه زیبا، دست و دلباز، و گاه خشمگین، خسیس و بی رحم است.
ساختمان قصه (که آمیزهای است شاعرانه از افسانههای کهن و داستانهای امروزی) بر دوش قهرمانهایی است که گاه انسانند؛ مانند: درویش خداجوی و طبیعت دوست و بیابان گرد، و پسرکی یتیم که درویش با کاشتن هسته خرمایی در روستای سردسیر (حرفی تازه و کاری غیرمتعارف) دریچهای از امید، محبت، آگاهی، کار و شکیبایی در برابر او میگشاید. و گاه درختاند؛ مانند: نخل که نمادی از برکت، ایمان و سرسبزی است و در جایجای قصههای دینی از آن به عنوان درختی پرثمر، مفید و مقاوم یاد شده است. (داستان زندگی حضرت مریم که خداوند در بیابان برای تغذیه او و کودکش حضرت عیسی (ع) نخلی رویاند)...و سرو پیر که هویتی عرفانی و زیبا در ادبیات پربار فارسی دارد و...سرانجام قهرمان آبادی است که همچنان زیر ضربههای طبیعت مقاومت میکند و زنده و سرسبز در پس کوهها و در حاشیه کویر خشک پایدار میماند و نفس میکشد و خاطرهها را در سینه خود نگه میدارد.
موضوع(ها):
داستانهای کوتاه فارسی - قرن ۱۴ - ادبیات کودکان و نوجوانان
ارسال دیدگاه