موضوع(ها):
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر پنج داستان بلند با عنوانهای «ایکیا»، «تار زن»، «تجریش ـ سربند»، «این شهریها...» و «مهمان» است. داستانهای این کتاب فضایی مانند دیگر آثار این نویسنده دارند و دربارة زندگی انسانهای شهرهای امروز هستند. قهرمانهای این داستانها، زنان هستند. در این کتاب میخوانیم: «وسط این شاید و بایدها چرتم برده بود که صدام کرد. یک عمل ساده است. فقط ترکش را در میآورند و همین. روز اوّل، وقتی بیهوشی از سرش پرید کلّی با ما شوخی کرد. گفت مگر زاییدهام که همهتان آمدهاید بیمارستان؟ بهش گفتیم ما از آن رفیقهای بد نیستیم، گفتیم منتظریم که پنجشنبه برویم دم رودخانه کرج و کباب درست کنیم. گفت میمیرد برای کتاب و ما همگی خندیدیدم. ولی وقتی خندید جای بخیههاش درد گرفت و یک قطره اشک از گوشه چشمش سر خورد که یواشکی پاکش کرد. یعنی روز به روز بدتر میشد؟ نکند اصلا یک چیز دیگرش باشد.»
ارسال دیدگاه