پس از تو (After You)
جوجو مویز (Jojo Moyes) (متولد ۴ اوت ۱۹۶۹) نویسنده و روزنامهنگاری انگلیسیست که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. رمان «من پیش از تو» به قلم جوجو مویز در صدر پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارد.
رمان «پس از تو» در سال ۲۰۱۵ در ادامهی رمان پرفروش «من پیش از تو» توسط جوجو مویز نوشته شده و به همان اندازه مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. در ایران این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۵ توسط مریم مفتاحی ترجمه شد و نشر آموت آن را روانه بازار کرد، این ترجمه بارها تجدید چاپ شده است. اما مترجمان دیگری از جمله ملیحه وفایی (الینا)، شیدا رضایی (مصدق)، امین سلاجقه (متن دیگر)، لیلی قاسمی (برات علم)، مسعود هاشمی (آسو)، فرزام حبیبی اصفهانی (آتیسا)، مهدی صائمی (پر)، محمدجواد نعمتی (فانوس دانش) و فاطمه امینی (شاپیگان کتاب) هم این کتاب را ترجمه و منتشر کردهاند.
مویز میگوید: «من قصد نداشتم که ادامهای بر ماجراهای داستان من پیش از تو بنویسم، اما کار روی یک متن سینمایی و خواندن حجم انبوهی از توئیتها و ایمیلهای به اشتراک گذاشته شده، مرا متوجه این موضوع کرد که این مسئله تبدیل به سؤال روزانهی اغلب مخاطبین شده که لو (لوئیزا - شخصیت اول رمان) پس از آن ماجراها با زندگی خودش چه کرد؟»
کتاب پس از تو، به هجده ماه پس از مرگ ویل (شخصیت اول مرد، در کتاب «من پیش از تو») برمیگردد. با لوئیزا در وضعیتی روبرو میشوید که از طرفی با غم از دست دادن ویل و از طرف دیگر با عذاب وجدان ناشی از کمک به او برای پایان دادن به حیاتش دست و پنجه نرم میکند. لوئیزا دچار افسردگی شده، حال آنکه ماهها قبل به ویل قول داده بود که تمام تلاش خود را بکند تا زندگی هیجانانگیز و شیرینی را تجربه کند. لوئیزا که بعد از مرگ ویل به لندن آمده و در کافهی فرودگاه مشغول به کار است، مدام درگیر خاطرات ویل است و در ذهنش با او گفتوگو میکند. داستان به همین صورت پیش میرود تا اینکه اتفاق عجیبی در زندگی لوئیزا رخ میدهد، اتفاقی که زندگی او را به حاشیه میبرد.
لوئیزا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است، با تجربه جدیدی روبهرو میشود و شرایط به گونهای رقم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند و بر سر دوراهی میایستد. در نهایت مجبور میشود انتخابش را انجام داده و بزرگترین تصمیم زندگیاش را بگیرد...
الهه ملک محمدی
داستانهای انگلیسی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه
darya
اول از همه بگم که پیش نیاز این کتاب من پیش از تو هست اول اونو بخونید بعد اینو. اگه اونو خونده باشید، جریان کلی داستان رو میدونید.
1399-01-15من سر اون کتاب زار زار گریه کردم و خب لازمهی اون کتاب بود. اصولا گریه کردن یا نکردن رو دلیل خوب یا بد بودن کتاب نمیدونم. فقط اون کتاب دربارهی از دست دادن یه عزیز بود و عاشقانه و دردناک بود این یکی دربارهی کنار اومدن با از دست دادن عزیزانمونه و برگشت به زندگی و دونستن اینکه زندگیمون به پایان نرسیده. شاید به نظر خودخواهانه برسه شایدم من اینجور حس میکنم. شاید چون خودم اونقدر خودخواهم که دوست ندارم بپذیرم بعد از منم زندگی میتونه ادامه داشته باشه؛ بهرحال به قول آنا گاوالدا: "زندگی از هر چیز دیگری قویتر است."
یه جایی توی کتاب لو یه حسیو بیان میکنه که توی وجود منم هست میدونم اشتباهه ولی دوست دارم باورش داشته باشم چون به نظرم قشنگه. میگه حس میکنه این عدم وفاداریه که وقتی کسی که دوستش داشته فوت کرده -یا به هردلیل دیگهای نیست-، بخواد با کس دیگهای درارتباط باشه. من حس میکنم یکم هم به ثبات شخصیتی آدما بستگی داره؛ یعنی آدم باید اونقدر ثبات شخصیتی داشته باشه که وقتی یه نفرو دوست داره تا آخر عمر همون یه نفرو دوست داشته باشه. بحث پیچیده و غیرمنطقی و تخیلییه. کاملا هم میدونم اشتباه میکنم فقط نمیتونم خودمو قانع کنم دست از این تصور قشنگ اشتباه بردارم.
از ترجمه و تایپ افتضاحش و نبود ویراستارش نمیدونم چی بگم البته کتاب من از انتشارات الینا یا ملینا بود اما با همین ترجمه. اگه خواستین بخرینش حواستون به مترجم و انتشارات باشه حتما و گول تخفیفای پنجاه درصدی رو نخورید اصلا.
دوستش داشتم حس بدمو به اون موضوع یکم -فقط یکم- تغییر داد و آخرش همراه با لو آرامش نسبیی حس کردم و منتظرم کتاب بعدیش "دوباره من" رو هم بخونم.
حدود دویست صفحهی آخرش خیلی کشش داشت، اصلا نتونستم زمین بذارمش تا تمومش کردم.