صخرهی برایتون نوشتهی گراهام گرین (۱۹۹۱-۱۹۰۴)، نویسندهی انگلیسی برندهی جایزهی نوبل ادبیات است؛
در بخشهایی از مقدمهی مترجم بر این کتاب میخوانیم:
استعارههای صخرهی برایتون در قالبی رئالیستی ریخته شده. این استعارهها در کنار زبان اثر، جریانهای عاطفی بطن ماجرا و مجموعه حال و هوای داستان، در خواننده نوعی دلسوزی ایجاد میکند؛
هریک از قهرمانهای داستان به امری که بدان ابتلا یافته عمل میکند. پسر از دید خود وظیفهای را انجام میدهد که از او خواسته شده: جنایت.
این سرنوشتی است که برای او تعیین شده و آیا هر تلاشی برای تغییر آن به منزلهی نوعی سرپیچی و عصیان در برابر حکم ازل نیست؟
این سؤال دشواری است که گرین در برابر خواننده قرار میدهد. به راستی چه کسی مسئول است و تصمیمگیری دربارهی درست و نادرست برچه پایهای صورت میگیرد؟
نثر نویسنده متین و عاری از فضلفروشی است و اینجا و آنجا از توصیفات شاعرانه و کوتاه مایه گرفته است. این توصیفات به مقتضای حال در دل اثر جای گرفته است و چون شعر کوتاهی لابهلای سایه روشنهای آن برق میزند؛
طنز تلخ گرین در این اثر، متوجه فساد در دستگاه اجرائی و قضائی انگلستان است. سرمایهداری که با پیچیدهتر شدن نظام خود، سرمایههای کوچک را در دهان سرمایههای بزرگ قرار میدهد، همراه قطبی شدن اقتصاد، بر آن است تا گروههای کوچک دزدی و کلاهبرداری و آدمکشی را نیز در گروههای عظیم گانگستری مستحیل کند و برای اجرای این هدف مسلما این قدرت را هم دارد که پلیس و دولت و قانون را بخرد. بدینگونه نمایشی آغاز میشود که لحظه به لحظه آن از پیش طراحی شده است.
موضوع(ها):
داستانهای انگلیسی - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه