کتابی است در باب زمان و تاریخ که حاوی گزارش پنداشتهای اساطیری پیشینیان از زمان است.
نگارنده در این کتاب با گردآوری انبوهی از نمادها، افسانهها، و آیینهای باستانی و تفسیر آنها مطابق جهانبینی خاص خویش، که بر مبنای نوعی هستیشناسی ثنوی ـ تقابل لاهوت و ناسوت ـ استوار است، به این نتیجه میرسد که انسان مذهبی در جوامع باستانی به دو نوع زمان معتقد بوده است: "یکی زمان عادی و معدود و تاریخی که چون روزگار گذران بر حیات ناسوتی بشر در جریان سپنجی ساری است و به صورت استمراری برگشت ناپذیر، همراه خود تلاشی و زوال میآورد و همه چیز را به نابودی میکشد و به قول هایدگر" زمان مرگ است؛ و دیگری زمان مقدس، زمان اساطیری که پایا و کاستی ناپذیر است، آن لحظهی شگفتانگیز "بدایتها" که نمونههای ازلی، کردارهای بغانه و بالاتر از همه، فعل الهی خلقت ضمن آن به وقع پیوسته است.
زمان مقدس، برخلاف زمان ناسوتی، برگشت ناپذیر نیست، بلکه حرکت دوری دارد و تا بینهایت درحال نو شدن و تکرار است، نه تغییر پیدا میکند، نه پایان میپذیرد، و از یک نقطه نظر حتی میتوان گفت که مانند دهر پارمنیدی اصلا "نمیگذرد". لحظهای است جاودانه که در زندگی انسان باستانی رجعت آن مصادف بوده با ایام خجستهی جشنها و هنگام برگزاری آیینها.
زمان عادی و ناسوتی با گذشته خود همهی مظاهریات را فرتوت و فرسوده میکند و سرانجام به سوی مرگ میبرد، همهی رویدادهای ناگوار یعنی مصایب و نوایب روزگار در جریان آن اتفاق میافتد که خاطرهی آنها یکجا در ذهن جمعی مردم تاریخ را تشکیل میدهد، تاریخی که به نوبهی خود جان بشر را از هراس و تشویش میآکند؛ لذا مرد باستانی از زمان تاریخی روگردان است، تا میتواند در برابرش میایستد و با تقلید از نمونههای ازلی در زندگی روزانهاش و نیز با برگزاری آیینهای خاص در لحظههای معین سال، به طور ادواری به واژگونی زمان ناسوتی وامحای تاریخ پرداخته، زمان مقدس را احیا میکند و دوباره به زمان حال و اکنون فرا میکشد، و این چنین با بازآفرینی زمان، زندگی خود و گیتی را نیز نوآیین میکند.
بدینترتیب مطابق تعبیر الیاده، انسان در روزگار باستان همیشه در چنبر چرخ گرفتار نبوده و سرتاسر زندگیاش در معرض ترکتازی زمان قرار نداشته است. اما در روزگار ما، حداقل از زمان دکارت به بعد از آن جا که انسان متجدد غربی فقط به واقعیت زمان تاریخی باور دارد، زندگی و سرنوشت خود را با روزگار گذران پیوند داده و موجودی یکسره تاریخی و تاریخگر شده است، از این رو امید و باور ـ سلاحهای قدیمی ـ خود را یکی پس از دیگری از دست داده در برابر زمان زبون و بیپناه مانده است".
موضوع(ها):
کیهانشناسی
ادیان - تاریخ
اساطیر
تاریخ - جنبههای روانشناسی
نمونه ازلی
تاریخنویسی
ارسال دیدگاه