«بلندیهای ماچوپیچو» نام منظومهای از پابلو نرودا (۱۹۷۳-۱۹۰۴)، سیاستمدار و شاعر شیلیایی است.
منظومهی «بلندیهای ماچوپیچو» سرشار از تصاویر است. تصاویری که همچون تکههای جورچین گسترده، همدیگر را کامل میکنند و همهی عناصر متضاد و متناقض هم در ساخت شعر به درونمایهی شعر مدد میرساند. درونمایهای که از پیوند انسان و سنگ و گلِ روییده از سنگ و آذرخش سخن میگوید، که پیوندی مادرانه است و تمامی آنها در زِهدان «مادر سنگها» تکوین یافتهاند و پس از مرگ هم به زِهدان خاک و سنگ بر میگردند؛ و حتی سخن از مرگی دوگانه که میگوید «مرگ زلال، مرگی سرتاسری» خاص انسان متعالی و متعلق به «ماچوپیچو» است؛ و «مرگ هزار برگ» که در «خانههای محقر» رخ میدهد یا «مرگ دلتنگ» که برای انسانهای «بینان، بیسنگ، بیصدا، تنها» که همان انسان بیچراغ و بیآتشِ معاصر است؛ اما در مقابل، انسان ماچوپیچویی تعلق به «شهر بلند» دارد و در «بلندا» میمیرد.
ارسال دیدگاه