داستان نمایشنامه «خالیبند» درباره بانکداری بهنام مرکاده است که زیر بار قرض رفته است. شریک او به نام گودو، با صندوق بانک فرار کرده و به هند رفته است. مرکاده با همسر و دخترش در آپارتمان ۱۱ اطاقهای در محله اعیاننشین پاریس زندگی میکند اما حقوق کلفتها و نوکرها پرداخت نشده، فروشندگان دیگر نسیه نمیدهند و صاحبخانه هم او را تهدید به اخراج کرده است. از ابتدا تا انتهای نمایشنامه، صحبت از بازگشت گودو است که قرار است با ثروتی که در هند اندوخته، به کمک مرکاده بیاید و طلبکاران را دور کند. با اینکه بارها صحبت گودو میشود، اما او هرگز روی صحنه نمایش نمیآید و دیده نمیشود. مترجم در پیشگفتاری که برای کتاب نوشته، این امکان را بعید ندانسته که ساموئل بکت نویسنده نمایشنامه «در انتظار گودو» از شخصیت گودوی بالزاک بیخبر بوده باشد.
قصه نمایشنامه «خالیبند» در سال ۱۸۳۹ رخ میدهد و صحنه آن هم تالار اصلی آپارتمان مرکاده است. شخصیتهای ایننمایشنامه به اینترتیب هستند: آگوست مرکاده (سوداگر)، آدولف مینار (حسابدار)، میشونن دولابریو (جوان شیکپوش)، دو مریکور (جوان دیگر)، برهدیف (صاحبخانه)، برشو (دلال قلابی)، وردلن (دوست مرکاده)، گولار (تاجرِ طلبکار از مرکاده)، پییر کَن (رباخوار و طلبکار از مرکاده)، ژوستن (خدمتکار)، خانم مرکاده، ژولی مرکاده، ترز (خدمتکار) و ویرجینی (آشپز).
ارسال دیدگاه