موضوع(ها):
داستانهای مذهبی
موسی، پیامبر یهود - داستان
یک شب مردم بسیاری از قوم بنیاسرائیل به دهکدهای رفته و در خانهی پیرزنی فقیر و پسرش جمع میشوند. مردم میخواهند گاو زردرنگ آنها را بخرند. زیرا به تازگی جوانی از قبیلهی آنها کشته شده و برای پیدا کردن قاتل آن به گفتهی حضرت موسی (ع) باید گاوی زردرنگ را ذبح کرده و قسمتی از آن را به بدن مقتول بمالند تا خود زنده شده و قاتلش را معرفی کند. پیرزن فقیر به بهایی گزاف گاو را به آنها میفروشد و قاتل مرد جوان مشخص میشود. پسر دلیل لطف خداوند را از مادر پیرش میپرسد و مادر به او میگوید که احترامی که به پدرت گذاشتهای و دعای او در حق تو سبب لطف خداوند بوده است.
ارسال دیدگاه