داستان یک عکس
بیستوپنجم اسفند ماه به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شدهاست. ۱۱۳ سال پیش در چنین روزی مشهورترین شاعر زن ایران در تبریز متولد شد. رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش یوسف اعتصام که شاعر و مترجم بود، آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملکالشعراء بهار سرودن شعر را آغاز کرد.
پروین نخستین دیوان شعر خود را با مقدمهای از ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۴ به چاپ رساند که با استقبال زیادی مواجه شد. این مجموعه شامل اشعاری بود که وی تا پیش از ۳۰ سالگی سروده بود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی داش ...
گزیده شعر
بگذار هر چه نمیخواهند
بگوییم
بگذار هر چه نمیخواهیم
بگویند
باران که بیاید
از دست چترها
کاری برنمیآید
ما اتفاقی هستیم
که افتادهایم
نصرت رحمانی ...
گزیده شعر
درد یک پنجره را پنجرهها میفهمند
معنی کور شدن را گرهها میفهمند
سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین
قصهی تلخ مرا سرسرهها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بیشتر از حنجرهها میفهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکرهها میفهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرنها بعد در آن کنگرهها میفهمند
کاظم بهمنی ...
گزیده شعر
در گلوگاهِ من
درختِ سیبی هست
که از آن
مردی را
بر دار کردهاند.
اگر دهان میگشایم و روی میگردانی
بگردان،
اما به قِدمَتِ عشق سوگند
که تباهیِ من از مِی و افیون نیست.
اوست که در گلوگاهم آویخته است و
میپوسد
آرام آرام...
لئوناردو آلیشان (شاعر و نویسندهی ایرانی – ارمنی) ...
گزیده شعر
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
حافظ ...
گزیده شعر
شب سردیست، دلم دیده تر میخواهد
دلِ آشفتهی من از تو خبر میخواهد
قهوه و شعر و خیال تو و این باد خنک
باز لبخند بزن، قهوه شکر میخواهد
امشب آبستنم از تو غزلی شورانگیز
باخبر باش که این طفل پدر میخواهد
غارتم کردهای و خندهکنان میگویی
صید دل از کف یک سنگ هنر میخواهد؟
ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…
یادم آمد سفر عشق جگر میخواهد
صفورا یال وردی ...