تولد : کارل آگوست سندبرگ، از زوجی مهاجر و سوئدیتبار، ۶ ژانویه ۱۸۷۸ در شهر گیلزبرگ ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد و ۲۲ ژوئیه۱۹۶۷ درگذشت.
کارل دومین فرزند خانوادهای ۹ نفره بود که به دلیل فقر شدید خانوادگی، از ۱۳ سالگی مجبور به ترک تحصیل و کار شد. او مشاغل سختی را تجربه کرد، از جمله کارگری، واکسی، فروش شیر و... اما در سال ۱۸۹۷ دورهگردی را شروع کرد.
دورهگردی فرصتی بود تا کارل جوان بسیاری از مناطق آمریکا را از نزدیک ببیند و با رسوم و فرهنگهای نواحی مختلف آن آشنا شود. این امر بعدها بر نوشتهها و دیدگاههای سیاسی سندبرگ تاثیر بسیار گذاشت. همین کار او را با ترانهها، آوازها و موسیقی فولکلور نواحی مختلف آمریکا آشنا کرد و بعدها به خلق اثرهای «مردم، آری» و «آوازنامهی آمریکایی» انجامید.
در همین سفرها سندبرگ شکاف طبقاتی بین اقشار فقیر و سرمایهدار را با تمام وجود لمس کرد و به همین خاطر نسبت به کاپیتالیسم بیاعتماد شد.
در سال ۱۸۹۸ که بین طرفهای آمریکایی و اسپانیایی جنگ درگرفت، سندبرگ به عنوان داوطلب به خدمت ارتش درآمد و در ۲۰ سالگی به پورتوریکو اعزام شد، اما بعد از مدت کمی به زادگاه خود برگشت و در کالج لومبارد مشغول به تحصیل شد. او از طریق شغل آتشنشانی هزینههای تحصیل خود را فراهم میکرد.
سندبرگ در کالج لومبارد استعداد ادبی خود را شناخت و به عضویت «باشگاه نویسندگان فقیر» درآمد. آنها برای خواندن و نقد شعر دور هم جمع میشدند. بنیانگذار این باشگاه یکی از استادهای سندبرگ بود که او را برای نوشتن تشویق کرد و همین باعث شد که کارل مهارتهای نویسندگیاش را پرورش دهد و دیدگاههای سوسیالش شکل بگیرد.
سندبرگ در سال ۱۹۰۳ کالج را بدون اخد مدرک ترک کرد و در میلواکی به حزب سوسیال دموکرات پیوست. او سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ را به عنوان منشی شهردار گذراند و در همین سالها با همسرش لیلیَن استیشن آشنا شد و ازدواج کردند. حاصل این ازدواج سه فرزند دختر بود.
در این فاصله به دلیل فشارهای حکومتی که برای سندبرگ و برخی نویسندگان دیگر پیش آمده بود، آنها به میشیگان و بعد به حومهی شیکاگو نقل مکان کردند.
سندبرگ پیش از چاپ اولین مجموعه شعرش که با نام «سرخوشیهای بیمحابا» در سال ۱۹۰۴ منتشر شد، دو سال به سرودن شعر مشغول بود. بنیاد رایت، ناشر کتاب اول سندبرگ، دو کتاب دیگرش «رخدادهای تصادفی» و «گلایههای گل سرخ» را در سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ به چاپ سپرد.
سندبرگ ابتدا در سطح ادبیات جهان، نام آشنایی نبود، اما در سال ۱۹۰۴ تعدادی از اشعارش در مجلهی ملی شعر چاپ شد. دو سال بعد مجموعه شعر دیگری با عنوان «شعرهای شیکاگو» منتشر کرد که همین مجموعه باعث شناخته شدن نام او در سطح کشور و البته کسب شهری جهانی شد. مجموعهی دیگرش «خوشهچینهای ذرت» در سال ۱۹۱۸ ارائه شد و در سال ۱۹۱۹ تحلیل سیاسیاش در مورد اوضاع شیکاگو را به چاپ رساند.
مجموعهی بعدی سندبرگ «داستانهای روتاباگا» نام داشت که در سال ۱۹۲۲ برای کودکان منتشر شد. پس از این کتاب، آلفرد هارکورت (ناشر) به او پیشنهاد داد تا کتابی با موضوع زندگی آبراهام لینکلن برای کودکان بنویسد. سندبرگ برای این کار سه سال تحقیق و مطالعه کرد و سه جلد زندگینامهی آبراهام لینکلن را برای بزرگسالان نوشت. این مجموعه سال ۱۹۲۶ به چاپ رسید و موفقیت مالی قابل توجهی برای سندبرگ به ارمغان آورد. همین مساله باعث شد سالهای بعد را هم با جدیت به تکمیل زندگینامهی لینکلن بپردازد و ۴ جلد دیگر آن را بنویسد. برای این کار در سال ۱۹۴۰ جایزهی پولیتزر در زمینهی تاریخ به او اهدا شد.
پس از آن سندبرگ به شعر برگشت، رمان نوشت و جلد دوم ترانههای فولکلور را آماده کرد. در سال ۱۹۴۵ سندبرگ با خانواده به فلتراک کارولینای شمالی نقل مکان کرد تا باقی عمر خود را به صورت روستایی و ساده در آرامش بگذراند.
در سال ۱۹۵۱ مجموعهی کامل شعرهای سندبرگ بار دیگر جایزهی پولیتزر را برای او به ارمغان آورد تا برای همیشه در دل تاریخ و ادبیات جاودانه شود.
سندبرگ در ۲۲ ژوئیه سال ۱۹۶۷ در خانهاش در کارولینای شمالی درگذشت و بنا به وصیتش، خاکسترش به زادگاهش برگردانده شد و در باغ کوچک خانهاش در گلیزبرگ به خاک سپرده شد.
آثار ترجمه شده:
۱. برای تو و ماه نغمه سر دادم
۲. ایب لینکلن بزرگ میشود
۳. دفتر شعر آزاد
۴. من مَردُمم
۵. منتخبی از اشعار کارل سندبرگ
ارسال دیدگاه