تولد : اویگن برتولت فریدریش برشت (Eugen Berthold Friedrich Brecht) متولد ۱۰ فوریه ۱۸۹۸، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی بود.وی در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۵۶، در سن 58 سالگی درگذشت.
برشت سرودن شعرهایش را در ۱۵ سالگی و پیش از نمایشنامهنویسی آغاز کرد. نخستین سرودههایش را بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ سرود و آنها را در نشریات محلی منتشر کرد. در سال ۱۹۱۸، هنگامیکه به خدمت سربازی اعزام شد، افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سرودههایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان میخواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود میکرد.
شعرهای نمایشی برشت را از مهمترین آثار او دانستهاند. اینها شعرهایی هستند که بهصورت سرود، تصنیف یا ترانه وارد نمایشنامههای او شده و به مناسبتهای موضوعی خاص یا برای غنا بخشیدن به موضوع و افزایش اثرگذاری، بهصورت پیشدرآمد، میانپرده، مؤخره یا در میان متن آورده شدهاند. این شعرها اغلب طنزآمیز یا هزلآمیز هستند و زیرپوستهی شوخطبعی خود مفاهیم بسیار جدی و آگاهکننده داشته و پیامرسان ایدههای نقادانه و اجتماعی برشت هستند. بیشتر نمایشنامههای برشت دربرگیرندهی یک یا چند سرود، ترانه و شعر است.
برتولت برشت را بیشتر بهعنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و به خاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت گذشته از اینکه نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را درزمینهی هنرهای نمایشی به پا کرد.
کتاب (جلادان هم میمیرند) از آثار این نویسنده است که در سال ۱۹۴۳ با کارگردانی فریتس لانگ بهصورت فیلم سینمایی ساخته شد.
داستان این فیلم حاصل کار مشترک فریتس لانگ و برتولت برشت با نام مستعار برت برشت (بدون ذکر در عنوانبندی) است. درنتیجه مؤلفههای شیوه برشت بهویژه نوع حضور مردم و تکگوئیهای میهن دوستانه شخصیتها به فیلم راه مییابند.
برشت در آمریکا، لانگ را یافت و این دو جلای وطن کرده، در جلادان هم میمیرند! فرصتی برای خلق اثری ضد نازی و ابراز وفاداری به اعتقادات و مرام خود را یافتند.
عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی رابطهی فکری و عقلانی (از طریق فاصلهگذاری و بنابراین بیگانه سازی) و همچنین روایت داستان بهجای وقوع داستان و قطع کردن نمایش درجاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد، از مشخصات این ساختمان نمایشی است. در این روش سعی نویسنده، کارگردان و بازیگر روایت کردن درام بهجای تجسم کردن آن برای تماشاچی است. گاهی در فارسی به آن تئاتر حماسی میگویند که ترجمهی دقیقی نیست.
تئاتر روایی برتولت برشت با استفاده از یک راوی در بطن نمایشنامه و متنهای توصیفی خارج از دیالوگ و نیز چکیدهای از وقایع هر صحنه در آغاز پرده که باهدف زدودن هیجان در نزد تماشاگر صورت میگیرد، در صدد برانگیختن قوهی تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آنچه بر روی صحنه نمایش داده میشود، وامیدارد.
موضوعات نمایشنامههای برشت برگرفته از واقعیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکماند. برشت تماشاگر خود را وارد دنیای تماشاگر حقیقی میکند و به چالش با آن فرامیخواند. نمایشنامههای برشت با آنچه بر روی صحنه نمایش داده میشود و بهگونهای بیانگر و انعکاس شرایط واقعی حاکم در جامعه است، موافق نیست، بنابراین باید روند نمایشنامه تحرک لازم را در وی برای مقابله با شرایط اجتماعی حاکم ایجاد کند. هدف برشت نشان دادن یک رفتار اجتماعی خاص، در یک محیط اجتماعی خاص است که باید از دید تماشاگر بهصورت انتقادی موردتوجه قرار گیرد.
برشت خود میگوید: «متن باید طنزآلود باشد… وظیفهی طنز طرح و توصیف اخلاقیات است. متن نباید احساسی یا اخلاقی باشد بلکه باید اخلاقیات و احساسات را نشان دهد.»
نمایشنامهها
1. بعل
2. آوای طبل در شب
3. در جنگل شهر
4. مادر
5. ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی
6. دایره گچی قفقازی
7. زن نیک ایالت سچوان
8. ننه دلاور و فرزندان او
9. زندگی گالیله
و ...
«خطای رایجی است که مردم عشق را بالاتر از دوستی مینشانند و آن را در حکم امری کاملاً متفاوت مینگرند. عشق تنها زمانی والا و ارزشمند است که دربردارنده دوستیای باشد که بتواند بازتولید شود. با عشق به شیوه معمول، اگر به دوستی منجر نشود فقط میتوان لقمه بخورونمیری به زندگی داد و دست به سرش کرد.»
ارسال دیدگاه