کتاب تنهایی پرهیاهو اثری از بهومیل هرابال است که در سال ۱۹۷۶ در دوران ممنوعالقلم بودنش ابتدا به صورت زیرزمینی منتشر شد، اما بعد از سالها در ۱۹۸۹مجوز چاپ آثار هرابال صادر و کتاب وارد بازار شد. «مرواریدهای اعماق» کتاب دیگری از اوست که به صورت مخفیانه منتشر شد. بهومیل هرابال پدرسالار ادبیات معاصر چک لقب گرفته است.
تنهایی پرهیاهو در ۸ بخش نوشته شده است. بخش اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
«سیوپنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این "قصهی عاشقانهی" من است. سیوپنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله را خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی درآمدهام که طی این سالها سهتُنی از آنها را خمیر کردهام. سبویی هستم پر از آب زندگانی و مردگانی، که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمیدانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده...»
«تنهایی پرهیاهو» از زاویه دید اولشخص یعنی هانتا روایت میشود؛ مردی که شغلش پرس کتاب و کاغذباطله در زیرزمینی کثیف و پر از موش است. جایی که تمام کتابها، تابلوهای نقاشی نقاشان مشهور، روزنامهها و مجلات و کتابهای ممنوعه فلسفی، تاریخ و ادبیات به آنجا سرازیر میشود. هانتا ۳۵ سال است به کار پرس کردن و ساختن عدل کاغذ و فرستادن آنها برای خمیر شدن مشغول است، عدلهای کاغذی که معمولا با بهترین کتابها و نقاشیها تزئینشان میکند تا برای کارخانه خمیر کاغذ فرستاده شوند. او شخصیتی نیمهفیلسوف، نیمهروشنفکر و کارگری است که طی ۳۵ سال چنان با کارش عجین شده که لحظهای نمیتواند از فکر و خیال کتاب و کاغذ و نوشته و هر نوع ارتباط با آنها جدا شود. هانتا کتابهای خوب و خواندنی را با خود به خانهاش میبرد و میخواند و در این میان کتابهای ممنوعهی زیادی را، با نگه داشتن یک نسخه از آنها از نابودی کامل نجات داده است. سرانجام پس از ۳۵ سال عشقبازی با کتاب و کلمه، با روی کار آمدن دستگاههای جدید پرس که درعرض چندساعت کاری برابر با چند روز کار هانتا را انجام میدهند از کار بیکار میشود...
بهترین ترجمهی این کتاب در ایران موجود ترجمهی پرویز دوائی است که در سال ۱۳۸۳ توسط نشر آبی (مجموعه کتاب روشن) منتشر شد.
اکرم حیدری
داستانهای چک - قرن ۲۰م.
ارسال دیدگاه
Ziba_Heidari
"تنهایی پرهیاهو"! وقعا چه انتخاب اسم به جا و با مسمایی!
1398-12-03داستان "هانتا"، کسی که به دور از شلوغی ها و دغدغه های دوروبری ها، غرق در هیاهوی مدام افکارش است. افکاری که از کتابهایش جان گرفته اند، کتابهایی که با جان و دل میخواندشان، به معنای واقعی یک عشق کتاب. او کتاب را فراتر از یک شی می داند. هانتا یک تحصیلکرده آکادمیک، روشنفکر، پزشک یا دانشمند نیست. او تمام مختصاتی را که ما در ذهنمان از یک کتابخوان رسم کرده ایم برهم می زند. او یک کارگر ساده است. اما کارگری متفکر
تنهایی پرهیاهو چهارچوب های ذهنی ما را در هم می شکند از هرآنچه که درباره افراد روشنفکر در ذهن خود داریم، از ظاهرشان گرفته تا سبک زندگی و حتی شغلشان.
"سی و پنج سال است که در کاغذ باطله بوده ام و این داستان عاشقانه من است." این اولین جمله کتاب و در واقع متفاوت ترین و زیباترین جمله ای که تناقضش از همان ابتدا ما را متعجب می کند.
Maryam
تعریف کتاب رو زیاد شنیده بودم و انتظار داشتم خیلی ازش خوشم بیاد.
1398-07-28ولی کتاب پر توصیفاتی بود که از حوصله من خارج بود. حواس شش دانگی میخواست که نتوانستم سر خواندنش داشته باشم. شاید روزی دیگر بخوانمش و دوستش داشته باشمش.
Maryam
چون که من در هر موردی، برای هرچه در هر کجا اتفاق میافتد، بخاطر تمام وقایع ناگواری که در روزنامهها میخوانم، شخص خودم را گناهکار میدانم. و حس میکنم که تمام این اتفاقات زیر سر من است.
1398-07-28