موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان "نقش پنهان "متشکل از چهار فصل است که تلاش راوی ـ ناصر رزاقی ـ برای کشف رازی خانوادگی آنها را به هم میپیوندد .گشایش رمان با نامههایی است که "ناصر "برای شوهر خواهرش به خارج از کشور فرستاده است" .ناصر "خاطرنشان میکند که چگونه نقشهای حاصل شده از ریزش باران بر سقف، او را به راز گشایی از نقشهای پنهان خانوادگی ـ اجتماعی رهنمون شده است .در این رمان، دو نقش عمده به مثابه کلید داستان عمل میکنند .در یکی از نقشها "مردی با ریش پهن و سیاه، خنجری بر پهلوی جوانی فرو کرده، با نظاره غروب آفتاب مرگ او را به انتظار میکشید "(تصویری از قتل سهراب دست رستم، بن مایه جامعه پدر سالار) .تصویر دیگر، تصویر "زن و مردی که گویی پنهان از خشم دیگران دست هم را میفشردند و احساس غریب در چشمشان بود "(تصویری از عشق و شادی ؟؟ پدر که بعدها بارسنگینی میشود بر دوش پسر و نفرت ادیبوار او را برمیانگیزد) هر رویداد داستان، کابوسی درپی دارد که جلوه استعاری همان ماجراست تا زندگی یک فرد، تا حد نمایش زندگی یک نسل گسترش یابد" .ناصر رزاقی "به گونهای در خواب و بیداری زندگی میکند "و ذهنی خاطرهجو دارد .جان ناصر همواره لگدکوب خیالها و کابوسهاست .او در طی جست و جوهای خود، سر از ماجراهایی درمیآورد که به نوعی نشانگر ویژگی زمانه است .او که دائم در فضای ترس و جنون میزید، در خوابهایش خود را تحت تعقیب سگی میبیند که همان "سرنوشت "است و یا خود را توپی میانگارد بازیچه دست زمانه .با خبر قتل از پیش اعلام شده پدر، پسر (ناصر) وارث سرنوشتی میشود که تمایلی به سلطه آن ندارد .با این همه، او ناگزیر است نقشی که برایش در نظر گرفته شده بازی بازی کند و نقابی که سنت و جامعه بر چهرهاش زدهاند تحمل کند .
ارسال دیدگاه