موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
۹۶ صفحه
کتاب حاضر، تصویر سکوت در قاب کلمات است. دو ایرانی فرهیخته و هنرمند، «شاهرخ» و «فرهاد» رودرروی هم و در فضایی بیمرز، مفهوم باغ در فرهنگ ایرانی را دستمایه سیاحت ذهنی خود قرار میدهند و از قدیم به جدید، از کهنه به نو، و از آرمان به واقعیت گریز میزنند؛ و عاقبت سخن از این باغی که سیمرغ و زال در آن آشیانه دارند، این باغ نمادین، باغ خیال، باغ جان یا مأوای روح که صبح میتوان آب روانش را دید و به وجد آمد، به حسرتی ختم میشود که در غفلت از واقعیت ملموس و عینی ریشه دارد. در بخشی از کتاب میخوانیم: «آدم نهالی بیرون از فصل و بیهنگام است، در زمان خودش نیست، خزان است در میانه بهار یا برعکس».
ارسال دیدگاه