موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
144 صفحه
داستان حاضر، ماجرای پسری جوان است که کودکیهایش پر از خاطرات مادرش «مشروطه» است. مشروطه مادری پر غرور و با تعصّبی آزاردهنده است. او عاشق اسب و جنگ با بیگانگان است. پدرش یکی از ترکهای متعصّب و یکی از همرزمان ستارخان بوده است. پسر جوان بعد از مرگ مادر به دلیل تصادف و شوک ناشی از درد، راهی روستای مادر میشود. در گشتوگذار در روستای «درآباد» در ساوه، زادگاه مادر، پسر جوان علاوه بر دیدن مکانهایی که در خاطرات مادر نقل شده بود، با حوادث جدید و تجربه انگیز دیگری مواجه میشود.
ارسال دیدگاه