- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین. - دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیفترین و پستترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم. - قاضی: کجا بازی میکنین؟ - دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی. - قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟ - دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمیتونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی میخوابم یه جوری میخوابم که اونی که من رو میبینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده! - وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه! - دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف میزنم توی چشمهاش نگاه میکنمو سعی میکنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه. - قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت. - دادستان: همه کارهام همینجوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد میکنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطههای متعددی رو با زنهای متفاوت دارم. - قاضی: چه جوری؟ - دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود میکنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر میکنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف میزنم و اونها اشک در چشم و شیفته به حرفهام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.
از کل کتاب شاید از این چند خطش سر در آوردم و بس! بس که عجیب غریب نوشته شده بود و بس که این روزها حوصلهی کشف این عجیب غریبها و تمجید ازشون به عنوان اثر شاهکار هنری رو ندارم!
- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین. - دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیفترین و پستترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم. - قاضی: کجا بازی میکنین؟ - دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی. - قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟ - دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمیتونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی میخوابم یه جوری میخوابم که اونی که من رو میبینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده! - وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه! - دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف میزنم توی چشمهاش نگاه میکنمو سعی میکنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه. - قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت. - دادستان: همه کارهام همینجوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد میکنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطههای متعددی رو با زنهای متفاوت دارم. - قاضی: چه جوری؟ - دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود میکنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر میکنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف میزنم و اونها اشک در چشم و شیفته به حرفهام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.
ارسال دیدگاه
mryshahr
- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین.
1398-07-24- دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیفترین و پستترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم.
- قاضی: کجا بازی میکنین؟
- دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی.
- قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟
- دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمیتونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی میخوابم یه جوری میخوابم که اونی که من رو میبینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!
- وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه!
- دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف میزنم توی چشمهاش نگاه میکنمو سعی میکنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه.
- قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت.
- دادستان: همه کارهام همینجوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد میکنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطههای متعددی رو با زنهای متفاوت دارم.
- قاضی: چه جوری؟
- دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود میکنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر میکنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف میزنم و اونها اشک در چشم و شیفته به حرفهام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.
از کل کتاب شاید از این چند خطش سر در آوردم و بس! بس که عجیب غریب نوشته شده بود و بس که این روزها حوصلهی کشف این عجیب غریبها و تمجید ازشون به عنوان اثر شاهکار هنری رو ندارم!
سهشنبه 6 اسفند 92
تهران
mryshahr
- قاضی: به نظر میاد بازیگر هستین.
1398-07-24- دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیفترین و پستترین شغل دنیا، همش باید دروغ بگم.
- قاضی: کجا بازی میکنین؟
- دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی.
- قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟
- دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهرو وانموده. نمیتونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی میخوابم یه جوری میخوابم که اونی که من رو میبینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!
- وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه!
- دادستان: وحشتناکه! هر وقت میرم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف میزنم توی چشمهاش نگاه میکنمو سعی میکنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش میدم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه.
- قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت.
- دادستان: همه کارهام همینجوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد میکنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطههای متعددی رو با زنهای متفاوت دارم.
- قاضی: چه جوری؟
- دادستان: خستگی از زندگی رو براشون وانمود میکنم... لحظات تعمق و اضطراب رو تظاهر میکنم... باهاشون درباره جهان هستی و مابعدالطبیعه حرف میزنم و اونها اشک در چشم و شیفته به حرفهام گوش میدن... بعدش هم براشون توضیح میدم که هدف من در زندگی والاتر از اینه که بخوام باهاشون معاشقه کنم.