در داستان حاضر «افرد» ندیمهای است که در حکومت تئوکراتیک کشوری تخیلی به نام جلید روزگار میگذراند. او اجازه دارد روزی یکبار برای خرید در بازار از خانه فرمانده و همسرش خارج شود. بازاری که در آن تصاویر جای کلمات را گرفتهاند؛ زیرا زنان، دیگر حق خواندن ندارند. ندیمه ماهی یک بار به بستر میرود و دعا میکند که از فرمانده آبستن شود؛ چون در عصری که زاد و ولد کاهش پیدا کرده، ارزش افراد وسایر ندیمهها تنها به باروری رحم آنهاست. افراد سالهای پیش را به خاطر دارد. ایامی که با همسرش «لوک»، زندگی میکرد و با او نرد عشق میباخت؛ ایامی که با دخترش بازی و از او مراقبت میکرد؛ ایامی که شغلی داشت و درآمدی؛ و از حق آموختن بهرهمند بود؛ ولی حالا همه اینها به باد رفته است. سرگذشت ندیمه رمانی است آمیخته به طنز، هراس و هشدار که از آمیزش تیره و تار سیاست و روابط زن و مرد پرده برمیدارد.
موضوع(ها):
داستانهای کانادایی - قرن 20م.
ارسال دیدگاه
Maryam
با انتظار زیادی این کتاب رو شروع کردم. شروع نسبتا خوبی هم داشت. یعنی با شروع مبهمی که داشت آدم رو تشویق میکرد که سریعتر از موضوع سر دربیاورد و روان بودن کتاب هم به پیش بردنش کمک میکرد. ولی ریتم مبهم تقریبا تا اواخر کتاب ادامه پیدا کرد. هر بار فقط اطلاعات جزئی و کمی به خواننده داده میشد. اینقدری که من خسته شدم و برای یه مدت تقریبا طولانی کتاب را کنار گذاشتم. پایان یک دفعهای کتاب هم طوری بود که به نظر میرسد جلد دومی هم در کار باشد. به هر حال من تا آخر کتاب چندان نتوانستم فضا و دنیای کتاب رو تصور کنم و بشناسم. همه چیز کاملا گنگ و مبهم بود. به نظرم دنیایی که نویسنده ساخته ناقص اومد. بعد از خواندن کتاب هم حسِ «که چی؟» داشتم. البته نمیگم که همه کتابها باید چیزی داشته باشند ولی با خوندن این حجم سیاهی و فلاکت و فضای تاریک و خفقان، در نهایت چه چیزی قرار است عاید آدم بشود؟ از این کتاب چه چیزی قرار است یاد بگیریم؟ حتی شخصیتپردازی راوی به حدی نبود که بتوانم با او حس همذات پنداری بگیریم و کتاب از این حیث برام لذت بخش شود. با همه این حرفها به کتاب دو ستاره دادم و آن هم به خاطر روانخوانی کتاب بود.
1399-01-02Mehribanooo
من این کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم، با خوانش مینو طوسی. به نظرم کتاب دردناکیه، تجربیاتی که زن داستان داره، حتی تصورشم برای من عجیب بود و کاملا با پوست و خونم میزان بدی شرایط رو درک کردم، اما یه چیز جالب این بود که کتاب صوتیش، بخش آخر کتاب رو نداشت، اون بخشی که به صورت یه مصاحبه اومده و یه پروفسور در مورد این کتاب و وجود خارجی جلید صحبت میکنه! اصلا وقتی اون بخش رو خوندم مو به تنم سیخ شد، چون تا قبلش فکر میکردم اینا تخیل نویسندهاس، اما ظاهرا شواهدی از این اتفاقات وجود داره و کل ایده از اون نوارهایی اومده که دختری که خودش ندیمه بوده ضبط کرده و تو یه زیرزمین تو یه خونه امن پیدا شده!!! به هرحال دنیای بدیه!! کاش روزای بهتری بیاد هرچه زودتر.
1398-12-05Maryam
سعی میکنم زیاد فکر نکنم. حالا دیگر فکر کردن هم باید مثل چیزهای دیگر سهمیه بندی شود. خیلی از مسائل ارزش فکر کردن ندارند. فکر کردن فرصتهای آدم را از بین میبرد و من میخواهم دوام بیاورم.
1399-01-02Maryam
داشتن اهداف سهلالوصول لذتبخش است.
1399-01-02Maryam
آزادی بیش از یک نوع است. آزادی برای انجام کاری یا آزادی از شر چیزی.
1399-01-02Maryam
نمیتوان داستانی را فقط برای خود تعریف کرد. همیشه کس دیگری هست.
1399-01-02Maryam
چیزی رو که نمیدونی باعث دردسرت نمیشه.
1399-01-02Maryam
هیچ کس از نبود رابطه جنسی نمیمیرد. ما از نبود عشق است که میمیریم.
1399-01-02Maryam
عجیب است که مردم به چه چیزها که میتوانند خو کنند، فقط به شرط آن که گریزگاههای کوچکی باشد که از شدت فشار بکاهد
1399-01-02