در اين رمان مخاطبان وارد دنيايي ميشوند كه نويسنده ميسازد. داستان در زمان «كوبلاي خان» روي ميدهد. او علاقه دارد جهانگردان به نقاط مختلف امپراتوري بزرگ او سفر كنند و برايش از نقطههاي مختلف قلمرو بيپايانش حكايت تعريف كنند. نويسنده در اين رمان در قامت «ماركوپلو» ظاهر ميشود و بخشي از جهان و زندگي و قلمرو كوبلاي خان را به شكلي حكمتآميز پيش چشم او ترسيم ميكند.
ارسال دیدگاه