موضوع(ها):
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
«فلورانس» به همراه مادر و برادر کوچکش در خانة ارباب «دی اورتگا» زندگی میکردند. او از نژاد سیاه و بردهای بود که توسط دی اورتگاه خریداری شده بود. روزی «ژاکوب وارک» تاجر و مزرعهدار معروف برای گرفتن بدهیاش از دی اورتگا میآید. وقتی دی اورتگا پیشنهاد میکند مادر فلورانس و برادر کوچکش را به ازای بدهیاش ببرد، فلورانس با ظاهری عجیب، یک جفت کفش خارج از اندازهاش در پا ظاهر میشود. مادر که متوجة نگاه انسانی ژاکوب به فلورانس میشود، با اصرار از ژاکوب میخواهد فلورانس را با خود ببرد. ژاکوب که خود یتیمی زجرکشیده است و با تلاش وافر به موقعیتی دست یافته و دو دختر نیز به نام «سارو» و «لینا» را پذیرفته است، پیشنهاد مادر را میپذیرد و فلورانس را به ملک خود میبرد و بدینترتیب زندگی پرفراز و نشیب فلورانس در ملک ژاکوب و همسرش «ربهکا» آغاز میشود.
ارسال دیدگاه