تولد : اُ. هنری (O. Henry) با نام مستعار ویلیام سیدنی پورتر (William Sydney Porter) نویسنده آمریکایی است. پورتر در ۱۱ سپتامبر ۱۸۶۲ در شهر گرینزبورو متولد شد.
ویلیام سهساله بود که مادرش بر اثر بیماری سل درگذشت و او به همراه پدر به خانه مادربزرگ پدریاش نقل مکان کردند. پورتر از زمان کودکی همواره در حال مطالعه بود و کتابهای فراوانی را از داستانهای معروف گرفته تا رمانهای کیلویی (کتاب داستانِ جلدکاغذی و پرماجرا که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به قیمت حدود ده سنت به فروش میرفت) میخواند.
در سال ۱۸۷۹، به عنوان دفتردار در داروخانه عمویش شروع به کار کرد و در سال ۱۸۸۱ یعنی در سن ۱۹ سالگی مجوز داروسازی دریافت نمود. در سال ۱۸۸۴ به همراه دوستش ریچارد کِی. هال، به شهر اوستین (مرکز ایالت تگزاس) سفر کرد. او در شهر اوستین زندگی اجتماعی فعالی داشت و در گروههای تئاتر و موسیقی شرکت میکرد. پورتر خواننده و موسیقیدان خوبی بود و در این دوران به نوازندگی گیتار و ماندولین میپرداخت.
پورتر در این دوران با دختری به نام آتول استس که در آن زمان هفده ساله و از خانوادهای ثروتمند بود، آشنا شد و از او خواستگاری کرد. مادر آتول به دلیل آنکه دخترش به بیماری سل مبتلا بود، با ازدواج آن دو مخالفت میکرد. پورتر در یکم ژوئیه ۱۸۸۷ همراه با آتول فرار کرد و به خانه دوستش به نام رورند اسموت رفت و در آنجا آنها با هم ازدواج کردند.
ریچارد هال، دوست پورتر به رئیس سازمان ثبت املاک غیرمنقول ایالت تگزاس منصوب شد و یک شغل در ادارات تحت ریاست خود به پورتر پیشنهاد کرد. پورتر در سال ۱۸۸۷ کارش را به عنوان نقشهکش با حقوق ۱۰۰ دلار در ماه در اداره ثبت املاک عمومی تگزاس شروع کرد. دستمزد او برای اداره خانواده کافی بود، اما او همچنان در مجلات و روزنامهها مقاله مینوشت.
شغل او در اداره ثبت املاک در واقع یک انتصاب سیاسی از سوی ریچارد هال بود. هال تلاش کرد تا در انتخابات ۱۸۹۰ فرماندار شود، اما شکست خورد. پورتر هم در اوایل سال ۱۸۹۱ هنگامی که فرماندار جدید مراسم تحلیف را بجا آورد، استعفا داد و در همان سال در اولین بانک ملی شهر اوستین با همان مقدار حقوقی که در اداره ثبت املاک میگرفت، به عنوان تحویلدار و دفتردار شروع به کار کرد. این بانک به صورت غیررسمی کار میکرد و این امر مشکلاتی در موازنه حسابها برای پورتر پیش میآورد. او در سال ۱۸۹۴ متهم به اختلاس شد و شغل خود را از دست داد، اما محاکمه نشد.
او اکنون تمام وقتش را به کار روی هفتهنامه طنز خود به نام «رولینگ استون» میگذراند که کار روی آن را از زمان اشتغال در بانک آغاز کرده بود. رولینگ استون شامل مطالب طنز در مورد زندگی، افراد، سیاست و همچنین داستانهای کوتاهها و طرحهای پورتر بود. اگرچه این نشریه در نهایت به تیراژ ۱۵۰۰ نسخه رسید، اما احتمالاً به دلیل مسخره کردن و به طنز کشاندن افراد پرقدرت توسط پورتر، انتشار آن در آوریل ۱۸۹۵ متوقف شد.
پورتر و خانوادهاش در سال ۱۸۹۵ به شهر هوستون نقل مکان کردند و او به عنوان نویسنده، کار برای نشریه هوستون پست را با حقوق اولیه 25 دلار در ماه آغاز کرد. پورتر با انتشار اطلاعیه در لابی هتلها، مشاهده مردم و صحبت با آنها در شهر، ایدههایی برای ستونی که در روزنامه مینوشت، جمعآوری میکرد. این تکنیکی بود که او در سراسر کار نویسندگی خود مورد استفاده قرار داد.
زمانی که او در هوستون بود، اولین بانک ملی شهر اوستین حسابرسی شد و حسابرسان فدرال با چندین مورد اختلاف و ناهمخوانی برخورد کردند. آنها تصمیم گرفتند یک کیفرخواستِ فدرال علیه پورتر تنظیم کنند. به این ترتیب، پورتر به اتهام اختلاس در ارتباط با شغل خود در بانک دستگیر شد، اما این اتهام را نپذیرفت.ناپدری پورتر برای آزاد کردن او وثیقه گذاشت، اما روز قبل از محاکمه یعنی ششم ژوئیه ۱۸۹۶، پورتر فرار کرد. او ابتدا به شهر نیو اورلئان و سپس به کشور هندوراس رفت.
پورتر توانست همسرش آتول و دخترش را به اوستین بفرستد تا با والدین همسرش زندگی کنند. اما متأسفانه آتول به شدت بیمار شد و نتوانست چنانکه پورتر برنامهریزی کرده بود، پورتر را در هندوراس ببیند. وقتی پورتر متوجه شد که همسرش در حال مرگ است، در فوریه ۱۸۹۷ به اوستین بازگشت. او خود را به دادگاه تسلیم کرد و در انتظار دادگاه فرجام ماند. یک بار دیگر ناپدری پورتر برای آزادی او وثیقه گذاشت تا پورتر بتواند در کنار همسر و دخترش باشد. آتول اِستِس پورتر در ۲۵ ژوئیه ۱۸۹۷ بر اثر بیماری سل درگذشت.
پورتر که در دادگاه نتوانست دفاعی شایسته از خود کند، در فوریه ۱۸۹۸ به اتهام اختلاس، مجرم شناخته شد و به پنج سال زندان محکوم گردید. او که مجوز داروسازی داشت به عنوان داروفروشِ شیفتِ شب در بیمارستان زندان کار میکرد. او در همان دوران زندان، چهارده داستان با نامهای مستعار چاپ کرد که «اُ. هنری» معروفترین این نامها بود. ا
ین نام مستعار اولین بار در داستان «جوراب کریسمس ویسلینگ دیک» در یکی از شمارههای مجله مککلورز که در ماه دسامبر ۱۸۹۹ چاپ شد، به کار رفت. یکی از دوستان پورتر در نیواورلئان، داستانهای او را برای ناشران میفرستاد، بهطوریکه آنها نمیدانستند نویسنده داستانها زندانی است. پورتر در ۲۴ ژوئیه ۱۹۰۱ پس از سه سال زندان، به دلیل خوشرفتاری در زندان، آزاد شد و دوباره زندگی خود را با دخترش مارگارت که اکنون ۱۲ ساله بود در شهر پیتسبورگ ایالت پنسیلوانیا آغاز کرد.
فعالترین دوره نویسندگی پورتر در سال ۱۹۰۲ آغاز شد، یعنی زمانی که به شهر نیویورک نقل مکان کرد تا به ناشران نزدیکتر باشد. او در این دوره ۳۸۱ داستان کوتاه نوشت. او در طول یک سال، هر هفته یک داستان برای مجله وورلدساندیِ نیویورک مینوشت.
پورتر در سال ۱۹۰۷ با معشوقه دوران نوجوانیاش، سارا (سالی) لیدسی کولمن ازدواج کرد. او سارا را طی یک سفر به ایالت مادری خود، کارولینای شمالی، ملاقات کرد. با این حال، با وجود موفقیت داستانهای کوتاه او که در مجلات و کتابهای مجموعه داستان چاپ میشدند (یا احتمالاً به خاطر فشاری که موفقیت به همراه دارد)، پورتر به میخوارگی روی آورد..
او در سال ۱۹۰۸ به تدریج سلامتیاش را از دست داد. سارا در سال ۱۹۰۹ او را ترک کرد و پورتر در ۵ ژوئن ۱۹۱۰ به دلیل بیماری کبد، عوارض بیماری قند و همچنین ناراحتی قلبی درگذشت و در گورستان ریورساید در شهر آشویلِ ایالت کارولینای شمالی به خاک سپرده شد. دخترش مارگارت نیز در سال ۱۹۲۷ درگذشت و کنار پدر جای گرفت.
آثار ترجمه شده
مجموعههایی از داستانهای او تحت عناوین زیر تاکنون به فارسی درآمدهاست:
1. نان زنان افسونگر
2. ستاره و عقاب
3. آخرین خنیاگر
4. اختیارات
5. قلب مغرب
6. آواز شهر
7. راههای سرنوشت
8. چرخ و فلک
9. پز عالی
«آنچه زن میخواهد همان چیزی است که شما در اختیار ندارید. زن طالب اشیای کمیاب است.»
ارسال دیدگاه