تولد : سر آلفرد جوزف هیچکاک (به انگلیسی: Alfred Hitchcock) (زادهٔ ۱۸۹۹ – درگذشتهٔ ۱۹۸۰) کارگردانی بریتانیایی که فعالیت عمدهاش در ایالات متحده آمریکا بودهاست.
پدرش سبزیفروش بود و در یک خانواده 5 نفره که به شدت کاتولیک بودند بزرگ شد. هیچکاک در 26 سالگی و در سال 1915 در یک استودیو فیلمسازی با سمت طراح تیتراژ مشغول به کار شد. وی کارگردانی را در انگلستان آغاز کرد و در سال 1939 به آمریکا رفت و این حرفه را ادامه داد و با فیلم ربکا وارد هالیوود شد. هیچکاک از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۲ مجموعه سریالی تحت عنوان «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» را کارگردانی کرد که در این فیلمهایش به عنوان راوی داستان حاضر میشد.
آلفرد هیچکاک به احتمال فراوان اولین کارگردانی است که به معنای واقعی کلمه تعلیق و سوسپانس را به سینما تزریق کرد. کار او جدای بهرهگیری از هنر و تکنیک تدوین بود. سوسپانس هیچکاک اصیل و کار آمد جلوهگری کرد و مدام و به جا در آثار متعددش از این تکنیک بهرهها برد.
هیچکاک در تمام دوران حرفهایاش در آمریکا سعی داشت تهیه کننده آثارش نیز باشد. اگرچه عمدتاً در نگارش آثارش از فیلمنامه نویسان دیگر کمک میگرفت. در کارنامه حرفهای او 67 فیلم در مقام کارگردان (اولین فیلمش محصول 1922 به نام عدد 13 که اتفاقاً ناتمام ماند و آخرین کار او توطئه خانوادگی محصول 1976 است)، 29 فیلم در مقام تهیه کننده، 22 فیلم در مقام سناریست و نویسنده و همچنین 33 فیلم در مقام بازیگر به ثبت رسیده که در جای خود یک رکورد به حساب میآید.
با این همه آلفرد هیچکاک علیرغم 5 بار نامزدی جایزه اسکار هرگز موفق به کسب این جایزه نشد، اگرچه در یک سال مانده به فوتش یک اسکار افتخاری دریافت کرد.
فرانسوا تروفو، فیلمساز فرانسوی در باره هیچکاک گفته:
زیر ظاهر مردی مطمئن به خویش، هزل گو و نیشزن، مردی حساس، صدمه پذیر و عاطفی نهفته است. مردی که عواطفی را که میخواهد به تماشاگران آثارش منتقل سازد، خود عمیقاً و به شدت احساس میکند. مردی که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد، خود موجودی است بسیار ترسان و من تصور میکنم که این جنبه از شخصیتش در توفیق او اثر مستقیم داشته است.
سر آلفرد جوزف هیچکاک در 29 آوریل سال 1980 در لس آنجلس آمریکا بدرود حیات گفت.
کارگردانی:
1. شماره ۱۳ (۱۹۲۲) (ناتمام)
2. همیشه به همسر خود بگویید (۱۹۲۳)
3. پلهژر گاردن (۱۹۲۵)
4. عقاب کوهستان (۱۹۲۶)
5. مستأجر: داستان لندن مهآلود (۱۹۲۷)
6. رینگ (۱۹۲۷)
7. انحطاط (۱۹۲۷)
8. همسر کشاورز (۱۹۲۸)
9. سستعفاف (۱۹۲۸)
10. شامپاین (۱۹۲۸)
11. اهل جزیره من (۱۹۲۹)
12. باجگیری (۱۹۲۹)
13. جونو و پایکوک (۱۹۳۰)
14. قتل! (۱۹۳۰)
15. تماس الزتری (۱۹۳۰)
و ...
«برای فیلمسازان دستورکارهایی هست که باید با دلایل درست بکار برند. نیازی به مفاهیم ژرف نیست. من به پیام فیلم توجه ندارم. من مانند نقاشی هستم که گل میکشد. ساخت فیلم پول فراوان میخواهد که مال دیگران است. وجدانم میگوید باید پول را به آنها برگردانم. سینما پرده ایست که در برابر کلی صندلی باید آن را پر کرد. باید تعلیق آفرید تا مردم دلسرد نشوند. اگر سیندرلا هم میساختم تماشاگران زمانی خوشحال میشدند که در کالسکه، مردهای میگذاشتم. تماشاگران برای برخی فیلمهایم از زور اضطراب فریاد میزنند. من از این پیشامد خوشم میآید. من روش داستانگویی را از خود داستان بیشتر دوست دارم.»
ارسال دیدگاه