تولد : بیژن الهی شیرازی، متولد ۱۶ تیر ۱۳۲۴، شاعر، مترجم و نقاش ایرانی بود. وی ۹ آذر ۱۳۸۹ در سن 65 سالگی در تهران درگذشت.
بیژن الهی در تیرماه ۱۳۲۴ در تهران از پدری شیرازی و مادری اهل تبریز و در خانوادهای متمول به دنیا آمد. دوره اول متوسطه را در دبیرستان البرز گذرانید اما پس از نقلمکان خانواده به خیابان زعفرانیه، به دبیرستان شاپور در محله تجریش رفت و در آنجا در رشته ریاضی تحصیل کرد. در سالهای نوجوانی ذوقی در نقاشی نشان داد و با شرکت در انجمنهای هنری، نقاشی را پی گرفت. او در نوجوانی در کلاسهای نقاشی جواد حمیدی شرکت کرد. ورود او به عرصه هنر به جدال با خانوادهاش انجامید، چرا که مادرش با وجودی که دستی در نقاشی داشت برای تنها فرزندش آینده دیگری میخواست. در سال ۱۳۴۲ ترک تحصیل کرد. به سفارش استادش، جواد حمیدی، تعدادی از آثارش را برای چهارمین بیینال فرستاد، اما به صلاحدید خانواده، از ادامه فعالیت در این عرصه بازماند. بیژن الهی نقاشی را رها کرد و راه دیگری در پیش گرفت. نگاهِ نوگرا و ذهنِ خلاقش را این بار به ساحتِ قلم رسانید و فعالیتهای ادبیاش را پی گرفت. از کافهنشینیها گرفته تا نشستهای دوستانه؛ در کنار دیگر همنسلانش که بلند پرواز و آرمانخواه بودند؛ نیما میخواندند و به جنبشهای فکریادبی دنیا چشم داشتند و با وجود تمام سختیها و عدم پذیرش جامعه ادبی، میخواستند به دستاوردی نو برای ادبیات فارسی برسند.
ورود بیژن الهی به عرصه مطبوعات در آبان ماه سال ۱۳۴۳، به دعوت فریدون رهنما با شعر «برف» اتفاق افتاد که در جنگ طرفه چاپ شد. تا اواخر همین دهه در میان همفکرانش، خوب شناخته شده بود؛ در جزوه شعر (۱۳۴۵، همکاری با اسماعیل نوریعلا)، اندیشه و هنر (۱۳۴۸)، دفترهای روزن (۱۳۴۶)، مجله خوشه (۱۳۴۶)، مجله بررسی کتاب (۱۳۴۹) و هفته نامه تماشا (۱۳۵۳) مجله رستاخیز جوان (۱۳۵۵ و ۱۳۵۶) و مجله بیدار (۱۳۷۳)، شعر و ترجمه به چاپ سپرد.»
بیژن الهی به شیوه خودخوان شروع به زبانآموزی میکند و زبانهای مختلفی چون یونانی، عربی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه را فرا میگیرد. او از زبانهای مختلف، آثار کسانی چون کاوافی، ماندلشتام، رمبو، میشو، هولدرلین، جویس، فلوبر، پروست، الیوت، لورکا و...، را ترجمه میکند. تعداد محدودی از آثار او در دوره حیاتش، به چاپ و پخش رسیدهاند.
بیژن الهی در سال ۱۳۴۸ با بانو غزاله علیزاده، نویسنده «خانه ادریسیها» و «شبهای تهران» ازدواج میکند؛ ازدواجی که حدود دو سال به طول میانجامد. دخترشان «سلمی» بعدها با مادر زندگی میکند. الهی به حمایت مالی عزیزه عَضُدی نشری به نام نشر ۵۱ را به راه میاندازد و آن را مدیریت میکند، او سعی میکند کتاب شاعران نوگرا را چاپ و معرفی کند، از خودش هم چند جلد کتاب آماده میکند، اما چاپ نمیکند، و آنهایی هم که چاپ میشوند به پخش نمیرسند (به جز چاپ دوم ساحت جوانی). دیری نمیپاید که کار نشر به بنبست میرسد.
حساسیت بیژن الهی و دقّت وسواسگونهاش چاپ آثارش را سالها و سالها به تأخیر میاندازد، اما در این میان بالاخره کتابهایی مثل کتابِ اشعار نرودا به نام «بیست شعر عاشقانه و یک سرود نومیدی» (۱۳۵۲) که چهار سال بعد به چاپ دوم هم میرسد، کتاب «اشعار حلاج» (۱۳۵۴)، «ساحت جَوّانی» از هانری میشو (۱۳۵۹) و کتاب رمبو به نام «اوراق مصور آرتور رمبو» (۱۳۶۲) را در نشرهای مختلف امیرکبیر، فاریاب و انجمن فلسفه و .... به چاپ و پخش میرساند.
بیژن الهی در سال ۱۳۶۷ با بانو ژاله کاظمی، دوبلور، گوینده و مجری تلویزیون، آشنا میشود و ازدواج میکند، و در سال ۱۳۷۹ جدا میشوند. سالهای بعد از فوت ژاله، خصلت انزواگزینی بیژن تشدید میشود و سالهای تنهاییِ بیمارگون و طاقتفرسای او فرامیرسد. رابطه با دوستان را محدود میکند، تلخیش افزون میشود در بر هر کسی نمیگشاید و هر کسی را به حضور نمیپذیرد. خانهاش را «زندان هارون الرشید» میداند و سکوتش حتی در جمع دوستان، بلندتر از قبل میشود.
بیژن الهی سرانجام در 9 آذر ۱۳۸۹، بر اثر سکتة قلبی دار فانی را وداع میگوید و به وصیتی که به دوستی همدل سپرده بود به روستای بیجده نو از توابع شهرستان مرزنآباد منتقل و در همانجا دفن میگردد. بنا بر وصیتش بر سنگ قبر او هیچ نامی حک نشد.
کتابهای او از سال ۱۳۹۳ توسط نشر بیدگل در تهران چاپ شد. مسعود کیمیایی و شمیم بهار از دوستان نزدیک او بودند.
آثار
- تالیف:
1. دیدن
2. جوانیها: چهل و یک تا پنجاه و یک
- ترجمه:
1. چهارشنبه - خاکستر (ت.س. الیوت)
2. بهانههای مأنوس. فلوبر…[و دیگران].
3. اشراقها: اوراق مصور آرتور رمبو (شعرهای به نثر ۱۸۷۵–۱۸۷۲)
4. نیت خیر (فریدریش هلدرلین)
5. مستغلات (هانری میشو)
6. حلاجالاسرار (اخبار و اشعار) (حسینبن منصور حلاج)
7. درهی علف هزار رنگ (شکسپیر، پو….) جنگی از گرداندههای بیژن الهی
6. صبح روان (کنستانتین کاوافی)
«به تصویر درختی که در حوض زیر یخ زندانیست چه بگویم؟»
ارسال دیدگاه