گزارشی از حضور منوچهر بدیعی در اصفهان
منوچهر بدیعی روز چهارشنبه، بیست و دوم آبان ماه ۱۳۹۸، به دعوت مؤسسه فرهنگی «رویش مهر» به زادگاهش اصفهان آمد. در این نشست شاپور بهیان، مترجم نام آشنا و صاحب ترجمههایی چون «جامعه شناسی پست مدرنیسم»، «پیش درآمدی بر شناخت رمان» و «کافکا به سوی ادبیات اقلیت» و محمد علی موسوی فریدنی نیز او را همراهی میکردند.
بدیعی که یکی از مهمترین مترجمان معاصر ایران و خالق ترجمههای ماندگاری چون «چهرهی مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس، «جادهی فلاندر» نوشته کلود سیمون، مهمترین آثار آلن رب گریه و مهمتر از همه رمان بزرگ «اولیس» اثر جیمز جویس است، چند ساعتی از «اولیس» گفت و تجربیاتاش در عرصه ترجمه و ادبیات، سپس بخشهایی از ترجمه فارسی اولیس را که سالها پیش ترجمه کرده، با صدای بلند برایمان خواند و به راستی روحمان پر کشید به دابلین و دنیای شگفت انگیز جویس! درست همانطور که دریدا میگوید: «ادبیات شگفتآورترین چیز در جهان است، شاید حتی شگفتآور تر از خودِ جهان!»
او در سن هشتاد سالگی چنان سرزنده و پرشور سخن میگفت که اغراق نکردهام اگر او را در آن لحظه خودِ جویس بنامم! جویسِ بدون عصا و کلاه و آن چشم بند دزد دریاییاش!
کتاب «اولیس» شامل ترجمه متن است و مجموعه یادداشتها که در زمستان سال ۱۳۷۱ حروفچینی شد اما هیچگاه رنگ انتشار به خود ندید. در صفحه نخست یادداشتها نوشته شده: انتشارات نیلوفر / ترجمه و تدوین : منوچهر بدیعی / چاپ اول / زمستان ۱۳۷۱ / چاپ گلشن / تعداد ۵۵۰۰ نسخه در ۶۲۵ صفحه.
بدیعی گفت که اولین بار در بیست سالگی با جویس و آثارش آشنا شده و اولیس را با این توصیف به دستش دادند که: «این سخت است!» این جمله را با همان شیطنت و شوخطبعی خاص خودش ادا میکند و میگوید :«این که این همه غوغا راه انداختهاند که خواندن و ترجمه اولیس سخت است درست نیست!»
او متنی را که دوست دارد با دقت میخواند و بعد ترجمه میکند و اولیس هم یکی از همان کتابهایی بوده که دوستش داشته. در ادامه توضیح میدهد که یکی از مواردی که میگویند اولیس کتاب سختی است به خاطر تک گوییهایی درونی متن است، این که تمایزی بین این تک گوییها و توصیفهای خودِ نویسنده وجود ندارد و خواندن و درک این تمایز تا حد زیادی مهارت خواننده را میطلبد. او گفت که صِرف زندگی در خارج از کشور و تسلط به زبان خارجی، برای ارائه یک ترجمه خوب کافی نیست. مترجم بیش از هر چیز باید به زبان و ادبیات فارسی آشنایی و تسلط کامل داشته باشد، بعد از آن، از میان مهارتهای گوناگون زبانی، باید بتواند متن مبدأ را به طور کامل و صحیح بفهمد و تازه آن وقت است که میتواند کار ترجمه را شروع کند.
کمی بعد، در همان حال که انبوه کاغذهای سرکش اولیس را ورق میزند، برایمان از فصل هجده کتاب میگوید، که قرار بود این فصل از رُمان به زبان ایتالیایی منتشر شود، اما باز هم حاشیهها باعث میشد که این اثر به درستی دیده نشود، پس بهتر دیدند که ترجمه نشود.
بدیعی از «مرگ مولف» گفت، (همان نظریه معروف رولان بارت) این که نویسنده یا مترجم زمانی که نقطه پایان را گذاشت از هر لحاظ مرده است و خواننده نباید گرفتار معنا و مقصود او باشد. آن چه مهم است حال و هوا و برداشت خودِ خواننده از متن است، پس شکی نیست که به تعداد افرادی که متن را میخوانند تفسیر و معنا وجود دارد، که همگی درستاند!
به مناسبت انتشار دو ترجمه از فصلهای نخستین این رمان، که یکی را فرید قدمی در ایران توسط نشر مانیا هنر به چاپ رسانده و دیگری را اکرم پدرام نیا در خارج از کشور، نظر او را پرسیدم. بدیعی گفت که هرگونه اظهار نظری در مورد ترجمهها را نوعی داوری میداند، او معتقد است که داور باید بی طرف باشد، و واضح است که او نه تنها بیطرف نیست، بلکه یک طرف قضیه است. به عقیده او رویکرد اکرم پدرام نیا به ترجمه اولیس بیشتر تحقیقی بوده، در حالیکه نگاه فرید قدمی به ترجمه این رمان بیشتر جنبه هنری دارد. اما این بدان معنا نیست که ترجمه قدمی سهمی از تحقیق نداشته و کار پدرام نیا عاری از هنر بوده است. او اضافه کرد که در هر حال خوب است که خواننده بتواند متن انگلیسی اولیس را هم بخواند و با ترجمه فارسی آن تطبیق دهد.
در پایان، به قول حامد قصری، عکاس و مستندساز: «اولیسِ جیمز جویس رمانی چند لایه و تو در تو است که باید با صدای بلند آن را خواند؛ این کتاب تنها یک رمان نیست، که سفیری فرهنگی و منشوری بینالملل است.»
با تمام این اوصاف، باید بگوییم که همچنان صبورانه منتظر انتشار ترجمه فارسی اولیس توسط منوچهر بدیعی بزرگ در کنار دیگر ترجمهها هستیم، و چه خوب که از چنین اثر ارزشمندی، چند ترجمه فارسی در اختیار مخاطب فارسی زبان باشد.
ارسال دیدگاه