نقد و بررسی داستان «رساله هبوطیه»
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به نقل از روابط عمومی انتشارات سیب سرخ، حجت بداغی نویسنده و منتقد درابتدای این نشست گفت: منیرالدین بیروتی با نوشتن داستان «رساله هبوطیه» پیشنهاد تازهای به ادبیات فارسی ارائه کرده است و جدا از آن داستان بسیار خوبی نوشته است. در این داستان با تولید اندیشه روبهرو هستیم.
به گفته بداغی، نویسنده در رساله هبوطیه، دلیرانه و جسورانه به جنگ اعتقاداتی رفته است که هزاران سال است، انسان با آن مواجه است و برای بیان نیز از همان تکنیکهایی که برای بیان این اعتقادات استفاده شده، بهره برده است. وقتی مخاطب این داستان را میخواند، دیگر نیازی ندارد که بخواهد چیزی را بپذیرد یا نه.
او افزود: بیروتی برای نوشتن رساله هبوطیه به سنت روایت فارسی که در هیچ یک از سنتهای روایی جهان آن را سراغ نداریم، توجه کرده است. نویسنده با اتکاء به امکانات زبان در این داستان ادعاهایی مطرح کرده که کسی پس از خواندنش دنبال دلیل از او نباشد. البته باید به این نکته توجه داشت که بیروتی برای نوشتن رساله هبوطیه به تکنیکهای داستان مدرن نیز توجه داشته است.
به گفته این منتقد، رساله هبوطیه بسیار زیبا و فشرده نوشته شده است و این داستان بدون اغراق قابلیت رمان شدن دارد، کما اینکه هوشنگ گلشیری پس از خواندن این داستان، نسبت به رمان شدن آن تاکید داشت.
او افزود: برای خواندن رساله هبوطیه خوانندهای که تا پیش از این با متون کهن سرو کار ندارد، با دشواری متعددی مواجه خواهد بود و باید در کنارش یک فرهنگ لغت بگذارد. اسامی که نویسنده در این کتاب از آنها یاد میکند، هیچ کدام وجود خارجی ندارند.
پوریا فلاح نویسنده و منتقد نیز با طرح این پرسش که چرا منیرالدین بیروتی داستان «رساله هبوطیه» را در مجموعه داستان «آرام در سایه» منتشر کرده، گفت: آیا نویسنده همچون والدینی بدسرپرست این داستان را به گوشهای انداخته است، یا نه مجالی جز این برای انتشار این داستان نداشته است.
او افزود: من این داستان را تاکنون هفت بار خواندهام و فکر میکنم باز هم برایم جذابیت و قابلیت این را دارد که بارها آن را بخوانم. چون با هر خوانش به این داستان چیزهایی اضافه میشود. این داستان از متنهایی است که در گذر زمان دیده نشده است و تاکنون درباره آن جایی صحبت نشده است.
او افزود: رساله هبوطیه چه از نظر ساختار روایی و چه از نظر شجاعت در بیان محتوی از داستانها و روایتهای پیش از خود جدا میشود. روایت در ظاهر چند تکه است اما در واقع هم چنین است. با این تفاوت که تکهها از جنس یک کاغذ هستند.
فلاح با بیان این مطلب که فاصله راوی و نویسنده با جملهای از نیچه آغاز میشود، گفت: بیروتی با درآمد وارد متن میشود. آرتور دنیز از کتابخانهای در مصر این رساله را مییابد و نویسنده و راوی در این داستان پا به پای هم پیش میروند. شما در کل داستان نمیتوانید آرتور، نویسنده، شیخ محمد و راوی را از هم جدا کنید.
او افزود: مخاطب در داستان رساله هبوطیه با روایت در روایت روبهروست. رساله هبوطیه از نظر ساختار به شکل رساله نوشته شده با اتکاء به درآمد، چکیده، نقل قولها، نتیجهگیری و منابع؛ اما یک تفاوت عمده با ساختار ظاهری رساله دارد و آن روایت است.
به گفته فلاح، رساله هبوطیه نقض باورهای هزار رساله است. این اثر به ظاهر از تکههای روایتی تشکیل شده است که از هم جدا هستند اما در واقع تکههایی از یک جنس کاغذ هستند که در نهایت بهم میچسبند.
فلاح ادامه داد: براساس روایت نویسنده ما در طول تاریخ کتابها و رسالههایی داریم که بخشهایی از آنها توسط حکومتها مخدوش و از بین برده شدهاند و رساله هبوطیه یکی از این رسالههاست. همچنین در این داستان با رسالههای متعدد و متفاوتی روبهرو میشویم که هر یک به نقض و تایید رساله هبوطیه پرداختهاند.
او افزود: در روایت اصلی با سه نقطههایی روبهرو هستیم که این سه نقطه به عمد از سوی نویسنده در متن گذاشته شدهاند و موجب سفیدخوانی متن میشود و میتوان با توجه به تعداد مخاطبان و حتی خوانشهای متعدد یک خواننده، با برداشتهای متعددی از این متن روبهرو شویم.
به گفته فلاح در روایت چهارم و پنجم (متن اصلی و متن در متن) ما با تقابل واقیعت با حقیقت روبهرو میشویم. هر چند در روایتهای قبلی حتی آرتور هم شک میکند که آیا این شیخ محمد همان شیخ محمدی است که در این رسالهها از او نام برده میشود.
او افزود: فاصله نویسنده با راوی و محتوی روایی رساله هبوطیه نشان میدهد که ما با متنی روبهرو هستیم که خلاف جریان معمول پیش میرود و این تکههای پازلی روایت در ساختار و مفهوم ممزوج شدهاند. به زبان دیگر فرم روایی در فرم محتوایی در هم حل شدهاند.
به گفته فلاح، زبان رساله هبوطیه پوست خواننده و نویسنده را میکند و وقتی زبان را پالایش میکنید در مییابید که این زبان در خدمت داستان است. آرتور خودش را وقف رسالهای که پیدا کرده است میکند. هیچ کدام از اسامی و متنهایی که در رساله هبوطیه از آنها نام برده میشود، وجود و ما به ازای خارجی ندارند.
این منتقد ادامه داد: رساله هبوطیه قدرت و قابلیت رمان شدن دارد و تکنیک نویسنده برای نوشتن این داستان بسیار قوی است.
او افزود: آیا نادیدن رساله هبوطیه، وضع ادبیات جدی ما را خیلی خوب نشان نمیدهد؟ رساله هبوطیه به ما ثابت میکند که داستان و قدرتش بیکران است. باید گفت رساله هبوطیه دست نویسنده را باز گذاشته است که داستانی فرای داستانهای دیگر بنویسد. اگر قرار است نویسندگان چیزی به جهان داستان اضافه نکنند، پس بهتر است دیگر داستانی ننویسند.
منیرالدین بیروتی در این نشست گفت: 23 سال پیش من داستان رساله هبوطیه را نوشتم. زمانی که این داستان را نوشتم بسیار جوان بودم. یک روز حوالی میدان انقلاب در میان کتابهای یک دست فروش یک کتاب لاغر کهنه کاهی درباره شیوه کار علیاکبر فیاض برای تصیحح تاریخ بیهقی نظرم را جلب کرد، کتاب را پنج تومان خریدم.
او افزود: وقتی این کتاب را خواندم، داستان رساله هبوطیه در ذهنم شکل گرفت و سه سال طول کشید تا این 20 صفحه داستان را بنویسم. داستان در سال 1377 تمام شد. آن زمان من کارنامه میرفتم، داستان را در کارگاه نخواندم، اما داستان را به خود گلشیری دادم خواند، پس از خواندنش به من تنها چیزی که گفت این بود پایت را کردهای در کفش من، این داستان را رمان کن.
نویسنده مجموعه داستان آرام در سایه ادامه داد: با این که در این سالها بارها این داستان را کپی کردهام و به دوستانم دادهام، اما کسی آن را نخوانده و درباره آن حرف نزده است، در این نشست پس از 23 سال خستگیام در رفت؛ چون درباره داستانی که سالها برای نوشتنش وقت گذاشتم صحبت شد.
او گفت: داستان رساله هبوطیه سالها انتظار کشید تا منتشر شود. تنها نکتهای که درباره رساله هبوطیه باید بگویم این است که هیچ بخش این رساله از بین نرفته است و خودم عمدا بخشهایی از آن را حذف کردهام. چون فکر کردم خواننده خودش باقی متن را سفید خوانی خواهد کرد.
به گفته منیرالدین بیروتی، رساله هبوطیه در درون همه ماست و شک یک جایی از زندگی باید خودش را نشان بدهد.
گفتنی است، داستان «رساله هبوطیه» در مجموعه داستان «آرام در سایه» در سال 1394 از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
ارسال دیدگاه