موضوع(ها):
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
۲۰ صفحه
این داستان کوتاه، دربارهی مهندسی اتریشی است که سالها در روسیه در اسارت به سر میبرده و اکنون، خاطرات خود را برای راوی بازگو میکند. او در بخشی از خاطرات میگوید: "من یادگارهای ایام اسارت خودم را با دوستم ـ عارف ـ در روزنامهی "کاتیا" چاپ کردهام. در واقع کاتیا، اولین و آخرین زنی بود که تاثیر فراموش نشدنی درمن گذاشت".
ارسال دیدگاه
golbahar_bookish
کاتیا داستان کوتاهی از مجموعه داستان سگ ولگرد صائق هدایت است.این داستان درباره یک مهندس اتریشی ست که خاطرات دوران اسارت خود در روسیه مرور میکند.کاتیا اسم یک زن روسی هست که مهندس از طریق دوستش عارف با او اشنا میشود..مهندس در حد پرستش عاشق کاتیا میشود.جالب است زمانی که معشوقه اش را به دست اورده بود رفیق عزیزتر از برادرش را از دست داد.
1398-12-28golbahar_bookish
داستان کاتیا را در مجموعه داستان سگ ولگرد در چالش #کتاب_ناتمام خواندم.
1398-12-28golbahar_bookish
او کسی است که سر راهش گل هارا میچیند,بو میکند و دور می اندازد.
1398-12-28golbahar_bookish
از شدت کیف و لذت به خود میلرزیدم و حس میکردم بدون کاتیا نمیتوانستم زندگی کنم.
1398-12-28golbahar_bookish
صدای کاتیا مثل زنگ های کلیسا در گوشم صدا میکرد من به جای خودم مانده بودم اولین بار بود که این اواز اسمانی را می شنیدم.
1398-12-28golbahar_bookish
او خودش را تسلیم کرد در صورتی که من هیچ وقت تصورش را به خودم راه نداده بودم چون او برای من یک موجود مقدس دست نزدنی بود.
1398-12-28golbahar_bookish
او برای من از گوشت و استخوان نبود.یک فرشته بود فرشته نجات که زندگی تاریک و بی معنی و یکنواخت مرا یک لحظه روشن کرده بود.
1398-12-28golbahar_bookish
من برای ان زن عشق نداشتم اصلا جرات نمیکردم این فکر را به خودم راه بدهم.اورا می پرستیدم.
1398-12-28